و من خطبة له (علیه السلام) تعرف بخطبة الأشباح و هي من جلائل خطبه(علیه السلام)
وصفُ اللّه تعالى:
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَا يَفِرُهُ الْمَنْعُ وَ الْجُمُودُ وَ لَا يُکْدِيهِ الْإِعْطَاءُ وَ الْجُودُ إِذْ کُلُّ مُعْطٍ مُنْتَقِصٌ سِوَاهُ وَ کُلُّ مَانِعٍ مَذْمُومٌ مَا خَلَاهُ وَ هُوَ الْمَنَّانُ بِفَوَائِدِ النِّعَمِ وَ عَوَائِدِ الْمَزِيدِ وَ الْقِسَمِ عِيَالُهُ الْخَلَائِقُ ضَمِنَ أَرْزَاقَهُمْ وَ قَدَّرَ أَقْوَاتَهُمْ وَ نَهَجَ سَبِيلَ الرَّاغِبِينَ إِلَيْهِ وَ الطَّالِبِينَ مَا لَدَيْهِ وَ لَيْسَ بِمَا سُئِلَ بِأَجْوَدَ مِنْهُ بِمَا لَمْ يُسْأَلْ
واژه ها
أشباح: جمع شبح: شخص، سايه نور، نور کمرنگ
جَلائل: جمع جليلة بزرگ، با عظمت
لا يَفِرُ: زياد نمى کند، از ماده وفور
لا يُکدى: سخت نمى کند، بخيل نمى کند
عَوائد: جمع عائدة: آنچه بدست مى رسد
قسم: سهمها و قسمتها جمع قسمت
ترجمعه
حمد و ستايش مخصوص خداوندى است که بازداشتن و امساک چيزى بر دارايى اش نمى افزايد، و سخاوت و بخشش او را فقير نمى سازد; چراکه هر بخشنده اى غير از او دارايى اش نقصان مى يابد، و هرکس جز او، دست از عطا و بخشش بازدارد، مذموم شمرده مى شود. اوست بخشنده انواع نعمت ها و افزون کننده درآمدها و بهره ها. همه بندگان جيره خوار اويند، و روزى همه آنها را تضمين کرده، و قوت آنها را معين ساخته است و راه را به علاقه مندان خود، و جويندگانِ آنچه نزد اوست، نشان داده است. چنان نيست که سخاوت او در آنجا که از وى چيزى بخواهند، بيشتر از موقعى باشد که از او نخواهند.
شرح
جود و بخشش بى انتهاى او
همان گونه که در مقدّمه خطبه آمد، انگیزه ایراد این خطبه از سوى امام(علیه السلام) این بود که شخصى از آن حضرت، توصیف خداوند را خواست; توصیفى که به منزله عیان و مشاهده باشد و از آنجا که این سخن، بوى اعتقاد به جسمیّت خداوند، یا لااقلّ داشتن اوصاف ممکنات مى دهد، امام، سخت خشمگین شد و چهره اش دگرگون گشت و براى اصلاح این گونه طرز فکرها و هدایت به صراط مستقیم در اوصاف الهى، این خطبه را ایراد فرمود.
به همین دلیل، خطبه از دقیق ترین اوصاف پروردگار - که بیانگر جدایى او از اوصاف همه مخلوقات و تفاوت او با آنهاست - آغاز شده است.
نخست مى فرماید: «حمد و ستایش مخصوص خداوندى است که بازداشتن و امساک، چیزى بر دارایى او نمى افزاید، و سخاوت و بخشش، او را فقیر نمى سازد». (اَلْحَمْدُللهِ الَّذی لایَفِرُهُ(1) الْمَنْعُ وَ الْجُمُودُ، وَ لاَیُکْدِیهِ(2) الإِعْطَاءُ وَ الْجُودُ.(
سپس به دلیل آن پرداخته، مى فرماید: «چون هر بخشنده اى غیر از او، داراییش نقصان مى یابد و هر کس جز او، دست از عطا و بخشش باز دارد، مذموم شمرده مى شود». (إذ کُلُّ مُعْط مُنْتَقِصٌ سِوَاهُ، وَ کُلُّ مَانِع مَذْمُومٌْ مَاخَلاَهُ).
مى دانیم یکى از ارکان اصلى معرفت صفات پروردگار این است که بدانیم او وجودى است از هر نظر بى نهایت و هیچ گونه محدودیتى در ذات و صفات او نیست; بدیهى است که نامحدود، هر چه از او بر دارند، باز هم نامحدود است; یعنى کاستى در آن راه نمى یابد. به این ترتیب، اگر به هر انسانى به اندازه این جهان مادّه ببخشد، باز هم کمترین کاستى در خزاینِ نعمت هاى او پدید نمى آید. و نیز به همین دلیل اگر چیزى را از کسى باز دارد، به یقین جاى نکوهش نیست; چون در ذات بى نهایت، بخل تصوّر نمى شود! حتماً دلیل و حکمتى داشته است.
به تعبیر دیگر: بخشش و منع او بر حسب لیاقت ها و استعدادها و شایستگى هاست و از این رو، جایى براى گفتگو و چون و چرا باقى نمى ماند.
در حدیث قدسى مى خوانیم: «یا عِبَادِی! لَوْ أَنَّ أَوَّلَکُمْ و آخِرَکُمْ وَ اِنْسَکُمْ وَ جِنَّکُمْ، قَامُوا فِی صَعِید وَاحِد، فَسَأَلوُنِی فَأَعْطَیْتُ کُلَّ إنْسان مَسْأَلَتَهُ ما نَقَصَ ذلِکَ مِمّا عِنْدِی شَیْئاً إِلاَّ کَما یَنْقُصُ الْمَخِیطُ إذَا دَخَلَ الْبَحْرُ; اى بندگان من! اگر اوّلین و آخرین شما، انسانها و پریان، همه در میدان وسیعى بایستند و از من تقاضاى (زیادى) کنند و به هر کس آنچه بخواهد بدهم، همه اینها چیزى از خزاین من کم نمى کند، مگر به آن مقدار که سوزن را وارد دریا کنند و بیرون آورند; (بدیهى است چیزى از آب دریا بر سوزن نمى ماند جز رطوبت فوق العاده ناچیز، و این مثالى است براى کمترین نقصان در برابر بزرگترین منبع; و در واقع حتّى از این هم کمتر است. یا به تعبیر بهتر: هیچ کاستى در خزاین نامتناهى او پیدا نمى شود)»(3) و در حدیث قدسى دیگر مى خوانیم که خداوند مى فرماید: «إِنَّ مِنْ عِبادِی مَنْ لایُصْلِحُهُ إلاَّ الْفَاقَةُ، وَ لَوْأَغْنَیْتُهُ لأَفْسَدَهُ ذلِکَ; بعضى از بندگان من هستند که صلاح آنها در آن است که نیازمند باشند و اگر آنانرا غنى سازم، فاسد مى شوند».(4) سپس در ادامه این سخن، به اوصاف دیگرى که در ارتباط با همین جود و عطاى الهى است پرداخته، چنین مى فرماید: «اوست بخشنده انواع نعمت ها و افزون کننده درآمدها و بهره ها». (وَ هُوَ الْمَنَّانُ بِفَوائِدِ النِّعَمِ، وَ عَوَائِدِ الْمَزِیدِ وَ الْقِسَمِ).
از آنجا که توجّه به نعمت هاى الهى، بر اساس این واقعیت که وجدان انسان، شکر مُنعم را لازم مى شمرد و توجّه بندگان را به او معطوف مى دارد، امام(علیه السلام) در آغاز این خطبه به سراغ این معنا مى رود، تا دل هاى شنوندگان را براى پذیرش بحث هاى آینده آماده سازد.
تعبیر به «منّان» (از ماده «منّ») به معناى بسیار بخشنده است و «فَوائِدُ النِّعَم»مفهوم وسیعى دارد که هرگونه نعمت مادّى و معنوى را شامل مى شود. در اینکه چه تفاوتى میان این جمله وجمله «عَوَائِدُ الْمَزِیدِ وَ الْقِسَمِ» مى باشد؟ چند احتمال وجود دارد; نخست اینکه، تعبیر اوّل اشاره به ضروریّات زندگى است و تعبیر دوم اشاره است به مسائل رفاهى و آنچه مایه آرامش و آسایش و لذّت و نشاط مى گردد.
یا اینکه تعبیر اوّل اشاره به نعمت هاى فردى است و تعبیر دوم (با توجّه به تعبیر «أَلْقِسَم» که از مادّه قسمت است) اشاره به بهره هاى اجتماعى است.
یا اینکه «فَوَائِدُ النِّعمَ» اشاره به روزى هایى است که به هر حال به سراغ انسان مى آید، مانند: آب و هوا و نور آفتاب و روزى هاى ناخواسته و بى تلاش; و تعبیر به «عَوَائِدُ الْمَزِیدِ وَ الْقِسَم» ناظر به روزى هایى است که با تلاش و کوشش و مدیریّت صحیح و درایت و هوشیارى نصیب انسان مى شود. این احتمال وجود دارد که دو تعبیر فوق اشاره به همه این تفسیرها باشد.
در توصیف بعد و ادامه همین مطلب، مى افزاید: «همه بندگان، جیره خوار اویند، و روزى همه آنها را تضمین کرده، و قوت آنها را معیّن ساخته است». (عِیَالُهُ الْخَلاَئِقُ، ضَمِنَ أَرْزَاقَهُمْ، وَ قَدَّرَ أَقْوَاتَهُمْ).
تعبیر به «عیال» از یک سو، اشاره به محبّت و عنایت پروردگار نسبت به بندگان است، و از سوى دیگر مقدّمه اى است براى بیان تضمین ارزاق آنها; چرا که هر کس در برابر عیال و اهل بیت خود، احساس مسئولیّت مى کند. امکان ندارد خداوند بنده اى را بیافریند، ولى روزى او را مقدّر نساخته باشد و اگر مى بینیم در جهان امروز و دیروز، جمعى از گرسنگى جان مى بازند، به دلیل مظالم و افزون طلبى هایى است که ظالمان و ستمگران دارند و بهره دیگران را، غاصبانه به خود اختصاص مى دهند. و گاه نیز به دلیل عدم تلاش و کوشش و به کار نبستن مدیریّت صحیح است; و گرنه این سفره گسترده الهى، پاسخگوى نیازهاى همه انسانها تا پایان جهان است.
سپس به نعمت هاى معنوى پرداخته، مى فرماید: «خداوند راه را به علاقه مندان خود، و جویندگانِ آنچه نزد اوست، نشان داده است، (تا هر کس طالب او و عاشق اوست، در این راه گام نهد و به جوار قرب او بشتابد)». (وَ نَهَجَ سَبِیِلَ الرَّاغِبِینَ إِلَیْهِ، وَ الطّالِبِینَ مَالَدَیْ).
به این ترتیب، تمام اسباب سعادت انسانها را در جنبه هاى مادّى و معنوى، فراهم ساخته است و راه را از چاه نشان داده، بى آنکه کسى را اجبار به پیمودن، یا ترک سلوک این راه کند; این انسانها هستند که با تصمیم و اراده خویش، از این منابعِ نعمت، مى توانند بهره بگیرند.
در آخرین جمله در رابطه با همین نعمت ها به یکى دیگر از اوصاف خاصّ حضرتش مى پردازد و مى فرماید: «چنان نیست که سخاوت خداوند در آنجا که از وى چیزى بخواهند بیشتر از موقعى باشد که از او نخواهند» (وَ لَیْسَ بِمَاسُئِلَ بِأَجْوَدَ مِنْهُ بِمَالَمْ یُسْأَلْ).
این تعبیر اشاره لطیفى به این حقیقت است که جود و بخشش خداوند بر اساس لیاقت ها و شایستگى هاست، نه بر حسب اصرارها و تقاضاها و اگر دعا یکى از اسباب نعمت هاى الهى است، به خاطر آن است که دعا کننده اگر شرایط دعا را فراهم سازد، شایستگى و لیاقتش فزون مى گردد; چرا که دعاى صحیح، انسان را به توبه و انابه و اصلاح خویشتن و ذکر خدا وا مى دارد، که هر کدام سبب شایستگى بیشترى مى شود.
«ابن ابى الحدید» در تفسیر جمله «وَ لَیْسَ مَاسُئِلَ بِأَجْوَدَ...» مى گوید: «در آن معناى لطیفى نهفته شده، زیرا این از ویژگى هاى بشر است که وقتى مورد درخواست قرار بگیرند و به آنها اصرار کنند، بیشتر اقدام به بخشش مى کنند و اگر کسى سؤال نکند، یا کمتر مى بخشند، (و یا اصلا نمى بخشند) ولى جود و سخاى الهى عام و فراگیر است و در همه حال شامل حال بندگان مى شود، (چه درخواست کنند و چه نکنند. هر چند دعا و ذکر خدا و توجّه به ذات پاک او، شایستگى بیشترى براى عطا به انسان مى دهد)».(5)
اضافه بر این، انسانها به خاطر نیاز و نقصانشان نسبت به چیزهایى که مورد احتیاج آنهاست، کمتر سخاوت به خرج مى دهند، تا چیزهایى که به آن نیاز ندارند; ولى از آنجا که نیاز و نقصان در ذات پاک خداوند راه ندارد، این تفاوت نیز در آنجا بى مفهوم است.
***
نکته:
گستردگى نعمت هاى خداوند
این بخش از کلام مولا نکات جالبى را در برگرفته که همه آنها ناظر به وسعت نعمت هاى پروردگار و جوشش چشمه هاى فیض ازلى اوست; تا از این طریق امام(علیه السلام)
وجدان شنوندگان را تحریک کرده، و آنها را از طریق وجوب شکر منعم - که یک حکم بدیهى عقلى است - براى معرفت ذات و صفات او - تا آنجا که در حوصله بشر است - بسیج کند.
در یکجا مى فرماید: هر چه مى خواهید، از او بخواهید، جود و بخشش، هر قدر زیاد باشد از خرانه نعمت و رحمت او چیزى نمى کاهد. در جایى دیگر مى گوید: او بقدرى سخاوتمند و بخشنده است که حتّى اگر کسى از او درخواستى هم نکند، ولى وى را نیازمند و لایق بداند، به او مى بخشد و مشمول عنایاتش مى کند.
همان گونه که در دعاى معروف ماه رجب نیز مى خوانیم: «یَا مَنْ یُعْطِی مَنْ سَئَلَهُ، یَا مَنْ یُعْطِی مَنْ لَمْ یَسْئَلْهُ وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفْهُ، تَحَنُّاً مِنْهُ وَ رَحْمَةً; اى کسى که هر کس از او درخواستى کند به او مى بخشد و حتّى کسى را که درخواستى نکرده و او را هم نمى شناسد، از عطا و بخشش خویش محروم نمى سازد».(13)
در جاى دیگر، با عباراتى بسیار زیبا و دلنشین این حقیقت را بر ملا مى سازد که اگر تمام گنجهاى صحرا و دریا و همه ثروتهاى موجود روى زمین و زیرزمین را به کسى ببخشد، کمترین اثرى در جود و بخشش او نمى گذارد و از دامنه آن نمى کاهد و نیز تکرار سؤال و درخواست و الحاح و اصرار در گسترش عطا و سخاى او اثرى ندارد; در حالى که انسانها هر قدر سخىّ و بخشنده باشند، در مقابل تمام این امور آسیب پذیرند و دلیل آن یک چیز است و آن اینکه امکانات و عطایاى همه محدود است و عطا و نعمت هاى خدا همچون ذات پاک او نامحدود.
انتهای پیام
ضمائم: