علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب (ع)، (38-94ق) معروف به امام سجاد و زین العابدین، چهارمین امام شیعیان است. مدت امامت وی 34 سال بوده است. وی در واقعه کربلا حاضر بود. از وقایع دیگر زندگی اش واقعه حره، نهضت توابین و قیام مختار بوده است.
صحیفه سجادیه، مجموعه دعاهای اوست که نمایانگر تصویر اجتماع آن روز و نمایاننده راه درست در پرتو تربیت دین و قرآن و پاکیزهسازی جانها از آلایش و پیونددهنده انسان به خداست.
رسالة الحقوق اثر دیگر اوست که رسالهای کوچک دربردارنده مجموعه حقوقی است که بر عهده انسان است.
وی به دستور ولید بن عبد الملک مسموم و به شهادت رسید. مدفن وی در قبرستان بقیع کنار قبر عمویش امام حسن مجتبی است.
زهری می گوید: نه هاشمیای را برتر از او و نه کسی را فقیهتر از او دیدم. شافعی مینویسد: او فقیهترین مردم مدینه بود. و جاحظ میگوید: کسی را ندیدم که در فضیلت او شک داشته باشد و یا در مقدم بودن او سخنی گوید.
نسب، لقب، کنیه
علی بن حسین بن علی بن ابی طالب، معروف به امام سجاد و امام زین العابدین، چهارمین امام شیعیان و فرزند امام حسین(ع) است.
از مسائل اختلافی نام و نسب دقیق مادر اوست که برایش نامهای متعددی ذکر شده است؛ از جمله: شهربانو، شهربانویه، شاه زنان،[1] جهانشاه، خوله، سلافه، غزاله، سلامه، حرار، مریم، فاطمه. سیدجعفر شهیدی مینویسد: از میان نامهای یادشده برای وی، شهربانو از همه مشهورتر است و نام پدر شهربانو را یزدگرد آخرین پادشاه ساسانی، نوشجان از مردم خراسان، و شیرویه پسر پرویز نوشته اند که مشهورتر از همه نام یزدگرد است. وی با بیان ادله و قرائنی، پذیرش مادری با این اوصاف را برای امام سجاد(ع)، قابل قبول نمیداند[2] و می گوید: اگر از این افسانه بگذریم و به بررسی در کتابهای نسبتاً معتبر بپردازیم به مطلبی روشنتر می رسیم: ابن سعد می نویسد: پس از شهادت حسین(ع) زُیَید مولای آن حضرت، مادر علی بن الحسین را به زنی گرفت و از او عبدالله بن زیید متولد شد و عبدالله برادر مادری علی بن الحسین است.[3] و صدوق می نویسد: مادر علی بن الحسین(ع) هنگام وضع حمل او درگذشت و کنیزی از کنیزان پدرش تربیت علی را به عهده گرفت. علی(ع) او را مادر خود می دانست و چون دانست آن زن کنیز است و مادر او نیست او را شوهر داد. مردم می گفتند علی بن الحسین مادر خود را شوهر داده است.[4]
لقبها و کنیه ها
کنیه هایش ابوالحسن، ابوالحسین، ابومحمّد و ابوعبداللّه است.[5]
القابش زین العابدین، سیدالساجدین، سجاد، هاشمی، علوی، مدنی، قرشی، علی اکبر است.[6] «ذوالثَّفنات» لقب دیگری است که به آن حضرت داده اند. چرا که ایشان بر اثر عبادت و نماز بسیار، جایگاه های سجده اش همانند زانوی شتر پینه بسته بود.[7]
امام سجاد(ع) در زمان خویش به نامهای «علی الخیر»، «علی الاصغر» و«علی العابد» شهرت داشت.[8]
تولد و وفات
بنا بر قول مشهور امام سجاد(ع) در سال 38ق. متولد شده است که در این صورت بخشی از حیات امام علی(ع) و نیز دوران امامت امام حسن مجتبی(ع) و امام حسین(ع) را درک کرده و ناظر تلاش معاویه برای تحت فشار گذاشتن شیعیان در عراق و دیگر نقاط بوده است. اما در برخی اخبار سن امام را کمتر از آنچه مشهور است، دانسته و تولد امام را در حدود سال 48 گفته اند.[9] گرچه این اخبار در منابع متعددی نقل گردیده، اما شواهدی وجود دارد که مانع از قبول آنهاست، مثلا اینکه مشهور مورخان و سیره نویسان تولد وی را در سال 38 ذکر کرده اند که بر مبنای آن، سن امام در واقعه کربلا، 23 سال دانسته شده است.
محمد بن عمر واقدی، از راویان اخبار تاریخی اهل سنت، بعد از نقل این کلام از امام صادق(ع)که فرمود «علی بن الحسین(ع)در 58 سالگی رحلت کرد، می نویسد: این گفتار بر آن دلالت دارد که امام سجاد (ع) در حالی که 23 یا 24 سال داشته در کنار پدرش در کربلا بوده است.[10]
و زهری نیز گفته است که علی بن الحسین در حالی که 23 داشت، در کربلا کنار پدرش بود.[11]
شهادت امام سجاد(ع) در سال 94(یا 95) با سمی بود که به دستور ولید بن عبد الملک به او خورانیده شد.[12] او در قبرستان بقیع کنار قبر عمویش امام حسن مجتبی(ع) به خاک سپرده شد.[13]
همسران و فرزندان
در منابع تاریخی تعداد فرزندان امام سجاد(ع) 15 نفر ذکر شده که 11نفر آنها پسر و 4 نفر دختر بوده اند.[14]
نامهای فرزندان و همسران امام طبق نوشته شیخ مفید چنین است:[15]
- امام محمد باقر(ع) که مادرش ام عبدالله دختر (امام حسن) بوده است.
- عبدالله
- حسن
- حسین اکبر، مادر این سه یک کنیز بوده است.
- زید
- عمر، مادر این دو یک کنیز بوده است.
- حسین اصغر
- عبدالرحمن
- سلیمان، مادر این سه یک کنیز بوده است.
- علی که کوچکترین فرزند امام سجاد(ع) بوده است.
- خدیجه که مادر این دو یک کنیز بوده است.
- محمد اصغر مادرش کنیز بوده است.
- فاطمه
- علّیه
- ام کلثوم، که مادر این سه یک کنیز بوده است.
امامت
با شهادت امام حسین(ع) در عاشورای سال 61ه.ق.، امامت امام سجاد(ع) آغاز می شود و تا زمان شهادتش یعنی سال 94 یا 95ه.ق. ادامه می یابد.
دلایل امامت
بر طبق نصوصی که محدثین شیعه در کتب روایی نقل کرده اند، امام سجاد(ع) جانشین و وصی پدرش حسین بن علی(ع) است.[16] شیخ مفید، برتری علمی و عملی وی بر دیگران پس از پدرش را نخستین دلیل بر امامت وی یاد میکند.[17]
احادیثی نیز که از پیامبر(ص) در مورد اسامی امامان شیعه روایت گردیده، مؤید این مطلب است.[18]
همچنین بر طبق نصوص شیعه، وسائلی چون شمشیر و یا زره رسول الله(ص) می بایست نزد ائمه باشد که وجود اینها نزد امام سجاد(ع)،[19] حتی در منابع اهل سنت به صراحت ذکر شده است.[20]
حاکمان معاصر
- یزید بن معاویه (61- 64ق.)
- عبد الله بن زبیر (61- 73) که به صورت مستقل حاکم مکه بود.
- معاویة بن یزید (چند ماه از سال 64).
- مروان بن حکم (نه ماه از سال 65).
- عبد الملک بن مروان (65- 86).
- ولید بن عبد الملک (86- 96).[21]
واقعه کربلا و اسارت
امام سجاد(ع) در واقعه کربلا و در روزی که امام حسین(ع) و یارانش به شهادت رسیدند، به شدت بیمار بود به گونه ای که در مواردی که می خواستند او را به قتل برسانند، عده ای گفتند: او را همین بیماری که دارد کفایت می کند.[22]
کوفه
پس از فاجعه کربلا، اهل بیت امام حسین(ع) را به اسیری گرفتند و روانه کوفه و شام کردند. هنگام بردن اسیران از کربلا به کوفه، بر گردن امام سجاد(ع) غل و جامعه [جامعه، طوق مانندی است که دستها و گردن را با آن به هم می بندند] نهادند و چون بیمار بود، و نمی توانست خود را بر پشت شتر نگاهدارد هر دو پای او را بر شکم شتر بستند.[23]
برخی از نویسندگان گفته اند که امام سجاد(ع) در کوفه خطبه ای خوانده است ولی با توجه به شرائط کوفه و سختگیری و بی رحمی مأموران حکومت و بیم کوفیان از آنان، و نامردمی که در آنان بود پذیرفتن چنین گزارشی را دشوار می سازد. علاوه بر این، جمله هایی که گفته اند در خطبه کوفه نقل شده است، همانند جمله هایی است که در خطبه او در مسجد دمشق دیده می شود و شاید با گذشت زمان راویان حادثه ها را با هم آمیخته باشند.[24]
در هر حال، ابن زیاد، امام سجاد(ع) و سایر اسیران کربلا را در زندان نگاه داشت و نامه ای به شام نوشت و از یزید دستوری خواست که با آنان چه کند. یزید پاسخ داد، اسیران و سرهای شهیدان کربلا را به شام بفرستد. ابن زیاد، امام سجاد(ع) را غل بر گردن نهاد و با اسیران همراه مُحَفّر بن ثَعلبه روانه دمشق کرد.[25]
شام
امام سجاد(ع) در مسجد شام سخنانی فرمود و خود و پدر و جد خویش را به مردم شناساند و به شامیان گفت که آنچه یزید و کارگزاران او بر زبانها افکنده اند درست نیست. پدر او خارجی نیست و نمی خواسته است جمعیت مسلمانان را بر هم بزند، و در بلاد اسلام فتنه برانگیزد. او برای حق و به دعوت مسلمانان بپاخاست تا دین را از بدعتهایی که در آن پدید شده بزداید و به سادگی و نزاهت عصر جد خود برساند.[26]
بازگشت به مدینه
امام(ع) که تا 34 سال پس از واقعه کربلا زنده ماند، همواره تلاش می کرد یاد و خاطره شهدای کربلا را زنده نگه دارد.
هر گاه آب می نوشید به یاد پدر بود و بر مصایب امام حسین(ع) گریه می کرد و اشک می ریخت. در روایتی از امام صادق(ع) آمده است، «امام زین العابدین(ع) چهل سال بر پدر بزرگوارش گریه کرد، در حالی که روزها روزه بود و شبها به نماز می ایستاد، هنگام افطار که غلام حضرت برای ایشان آب و غذا می برد، و عرض می کرد بفرمایید، حضرت می فرمود: فرزند رسول خدا گرسنه کشته شد! فرزند رسول خدا تشنه کشته شد! و پیوسته این سخن را تکرار می کرد و گریه می کرد به گونه ای که اشکهای آن حضرت با آب و غذایش مخلوط می شد. پیوسته این گونه بود تا رحلت کرد.»[27]
قیامهای مهم معاصر امام
در دوران امام سجاد(ع) و پس از جریان کربلا جنبشهای مختلفی صورت گرفت که مهمترین آنها عبارتند از:
واقعه حره
مدتی بعد از واقعه کربلا، مردم مدینه ضمن شورش علیه امویان، شورش حَرّه را سامان دادند (سال 63ق). مردم شهر با عبدالله بن حنظله -که پدرش حنظله به غسیل الملائکه معروف بود- بیعت کردند و بنی امیه را که شمار آنان به 1000 تن می رسید، نخست در خانه مروان بن حکم به محاصره افکندند، سپس از شهر بیرون راندند.[28] امام سجاد(ع) از آغاز شورش خود را کنارکشید و با مردم همداستان نگشت، چون پایان کار را می دانست.[29]
در روزهای پرگیرودار واقعه حره، مروان (از دشمنان اهل بیت(ع)) نزد عبدالله بن عمر رفت و از او خواست تا خانواده وی را نزد خود نگاهدارد، ولی عبدالله نپذیرفت. مروان چون از حمایت او ناامید شد پناه به امام سجاد(ع) برد. امام با بزرگواری خاص خود خواهش او را قبول فرمود و کسان مروان را همراه با زن و فرزند خود به ینبع (چشمه ساری نزدیک مدینه از جانب راست کوه رضوی) فرستاد.[30]
امام در این حادثه، 400 خانواده را در کفالت خود گرفت و تا وقتی که لشکر مسلم بن عقبه (فرمانده لشکر یزید در واقعه حره) در مدینه بود هزینه آنان را می پرداخت.[31]
قیام توابین
نهضت توابین یکی دیگر از نهضتهای پس از واقعه کربلا بود که رهبری آن را سلیمان بن صرد خزاعی، به همراهی تنی چند از دیگر سرشناسان شیعه در کوفه بر عهده داشتند. توابین در مجموع بر آن بودند تا در صورت پیروزی، امامت جامعه را به اهل بیت(ع) بسپارند و طبعا از نسل فاطمه(ع)، کسی جز علی بن حسین(ع) برای این کار وجود نداشت. اما رابطه سیاسی خاصی بین امام سجاد(ع) و توابین وجود نداشته است.[32]
قیام مختار
قیام مختار نیز سومین جنبش مهم پس از واقعه کربلا است که درباره ارتباط امام سجاد(ع) با این جنبش نیز ابهاماتی وجود دارد. این ارتباط نه تنها از زاویه نگرش سیاسی، بلکه از جنبه اعتقادی (پیروی از محمد بن حنفیه)نیز مشکلاتی را در بردارد. گفته شده که مختار پس از آنکه موفق شد در کوفه شیعیانی را به سوی خود جذب کند، از امام سجاد(ع) استمداد جست، اما امام روی خوش نشان نداد.[33]
فضائل و مناقب
عبادت
مالک بن انس می گوید: علی بن حسین در شبانه روز هزار رکعت نماز می خواند تا اینکه از دنیا رحلت کرد. لذا به ایشان «زین العابدین» می گویند.[34]
ابن عبد ربّه می نویسد: هنگامی که علی بن حسین آماده نماز می شد، لرزه عجیبی وجودش را فرا می گرفت. از ایشان در این باره سؤال شد، فرمود: «وای بر شما! آیا می¬دانید که من در برابر چه کسی می خواهم بایستم و در برابر چه کسی می خواهم مناجات کنم؟!»[35]
مالک بن انس می گوید: هنگامی که علی بن حسین احرام می بست، لبیّک اللّهمّ لبیّک را قرائت کرد و در همان لحظه، بیهوش شده و از مرکب خود به زمین افتاد.[36]
کمک به فقرا
ابو حمزه ثمالی می گوید: علی بن حسین شبانه مقداری غذا بر دوش خود گذاشته و در تاریکی شب به صورت مخفیانه به فقرا می رساند و می فرمود: «صدقهای که در تاریکی شب داده شود، غضب خداوند را خاموش می کند.»[37]
محمد بن اسحاق می گوید: مردمی از مدینه زندگی می کردند و نمی دانستند معاش آنها از کجا تأمین می شود؛ با درگذشت علی بن الحسین غذای شبانه آنان قطع شد.[38]
شب هنگام انبانهای نان را بر پشت خود بر می داشت و به خانه مستمندان می رفت و می گفت : صدقه پنهانی آتش غضب پروردگار را خاموش می کند. برداشتن این انبانها بر پشت او اثر نهاده بود و چون به جوار پروردگار رفت به هنگام شست و شوی آن حضرت آن نشانه ها را بر پشت او دیدند[39] ابن سعد نویسد: چون مستمندی نزد او می آمد، بر می خواست و حاجت او را روا می کرد و می گفت : صدقه پیش از آنکه به دست خواهنده برسد، به دست خدا می رسد.[40]
سالی قصد حج کرد. خواهرش سکینه توشه ای به ارزش هزار درهم برای وی آماده ساخت. چون به حره رسید، آن توشه را نزد او بردند، و امام همه آنرا بر مستمندان پخش فرمود.[41]
پسر عموئی مستمند داشت، علی بن الحسین (ع) شب هنگام چنانکه وی او را نشناسد، نزدش می رفت و چند دینار بدو می بخشید آنمرد می گفت: علی بن الحسین رعایت خویشاوندی را نمی کند، خدا او را سزا دهد. امام این سخنان را می شنید و شکیبائی و بردباری می کرد و خود را بدان خویشاوند نمی شناساند. چون به دیدار خدا رفت آن احسان از آن مرد بریده شد و دانست که آن مرد نیکوکار علی بن الحسین بوده است پس بر سر مزار او رفت و گریه کرد.[42]
ابونعیم نویسد: دو بار مال خود را با مستمندان قسمت کرد و گفت: خداوند بنده مؤمن گناهکار توبه کار را دوست دارد[43] و نویسد: مردم او را بخیل می دانستند و چون بجوار حق رفت دانستند که هزینه صد خانوار را عهده دار بوده است.[44] چون گدائی نزد او می آمد می گفت مرحبا به کسی که توشه مرا به آخرت می برد.[45]
رفتار با بردگان
از تلاشهای امام، که هم جنبه دینی داشت و هم سیاسی، توجه به بردگان بود؛ قشری که بخصوص از زمان خلیفه دوم(عمر بن خطاب) به بعد و مخصوصا در عصر امویان، مورد شدیدترین فشارهای اجتماعی بوده و از محروم¬ترین طبقات جامعه اسلامی در قرون اولیه به¬شمار می-رفتند.
امام سجاد، همانند امیرالمؤمنین علی(ع) که با برخورد اسلامی خویش بخشی از موالی عراق را به سمت خویش جذب کرد، کوشید تا حیثیت اجتماعی این قشر را بالا برد.
سید الاهل نوشته است: امام [سجاد(ع)]در حالی که نیازی به بردگان نداشت، آنها را می خرید. این خریدن تنها برای آزاد کردن آنها بود. بردگان که چنین نیتی از امام می دیدند، خود را در معرض او می نهادند تا امام آنها را بخرد. امام سجاد(ع) در هر زمان و موقعیتی به آزادی آنها می پرداخت، به طوری که در شهر مدینه عده زیادی، همچون یک لشکر از موالی آزاد شده، از زن و مرد، به چشم می خورد که همگی از موالی امام بودند. [46]
آثار
شیخ مفید مینویسد: علمای عامه [اهل سنت] علوم بسیاری را از امام سجاد(ع) نقل کرده اند و پندها، دعاها، [احادیثی] در فضل قرآن، حلال و حرام، جنگها و روزها [تاریخ] از وی بجا مانده است که نزد علما مشهور است.[47]
صحیفه سجادیه
صحیفه سجادیه، مجموعه دعاهای امام سجاد(ع) و آینه ای است که تصویر اجتماع آن روز -به ویژه مدینه- را در آن می توان دید: بیزاری از کردار و گفتار زشت مردم آن روز و پناه بردن به خدا از آنچه می بیند و می شنود، و روشن نمودن راه درست در پرتو تربیت دین و قرآن و پاکیزه ساختن جانها از آلایش؛ گویی امام می خواهد تا آنجا که ممکن است، به زبان دعا مردم را از شیطان ببرد و به خدا پیوند دهد.[48] صحیفه سجادیه توسط افراد مختلف به فارسی ترجمه و منتشر شده است.
- شیخ مفید نام مادر وی را شاه زنان دختر یزدگرد پسر شهریار پسر کسری میداند و در ادامه مینویسد: گفته میشود که نام وی شهربانو بوده است. المفید، الارشاد، ج2، ص137.
- ر.ک: شهیدی، زندگانی علی بن الحسین(ع)، صص10-26.
- طبقات، ج5، ص162؛ به نقل شهیدی، زندگانی علی بن الحسین(ع)، ص26.
- عیون اخبار الرضا، ج2، ص127؛ به نقل شهیدی، زندگانی علی بن الحسین(ع)، ص26.
- ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج4،ص386؛ کسروی، موسوعة رجال الکتب التسعة، ج 3، ص 64؛ ابوحاتم رازی، الجرح و التعدیل، ج 6، ص 178؛ دولابی، الکنی و الاسماء، ج 1، ص 147؛ سیوطی، طبقات الحفّاظ، ص 37؛ ذهبی المقتنی فی سرد الکنی، ج 1، ص 199؛ مزّی، تهذیب الکمال، ج 13، ص 236.
- ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج 4، ص 386؛ ذهبی، العِبَر، ج 1، ص 83؛ مزّی، تهذیب الکمال، ج 13، ص 236؛ ابن تغری، النجوم الزاهرة، ج 1، ص 229؛ ابن خَلَّکان، وفیات الاعیان، ج 3، ص 266؛ ابن حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، ج 7، ص 231؛ کسروی، موسوعة رجال الکتب التسعة، ج 3، ص 64.
- ابن خَلَّکان، وفیات الاعیان، ج 3، ص 274؛ قلقشندی، صبح الاعشی، ج 1، ص 516؛ مسعودی، مروج الذهب، ج 3، ص 160؛ ثعالبی، ثمارالقلوب، ص 226؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج10، ص 79.
- ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 5، ص 222؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 15، ص 273.
- قاضی نعمان، شرح الاخبار، ج 3، ص266.
- ابنسعد، طبقات الکبری، ج 5، ص 222؛ ابن منظور، مختصر تاریخ دمشق، ج 17، ص 256؛ اربلی، کشف الغمة، ج 2، ص 191.
- ابن منظور، مختصر تاریخ دمشق، ج 17، ص231.
- شبراوی، الاتحاف بحب الاشراف، ص 143، مسعودی رحلت امام را سال 95 نوشته است. نک: مسعودی، مروج الذهب، ج 3، ص 160
- المفید، الارشاد، الجزء الثانی، ص138.
- مفید، الارشاد، ص380؛ ابن شهر آشوب، مناقب، ج4، ص189؛ ابم جوزی، تذکره الخواص، ص333-332.
- المفید، الارشاد، بیروت: مؤسسة آل البیت(ع) لتحقیق التراث، 1414/1993، ص 155.
- کافی، ج1، صص 188-189.
- المفید، الارشاد، ج2، ص138.
- مفید، الاختصاص، ص211؛ منتخب الاثر باب هشتم ص97؛ طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، ج2، ص182-181؛ عاملی، اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج2، ص 285
- المفید، الارشاد، ج2، ص139.
- ابنسعد، الطبقات الکبری، ج 1، صص 486، 488؛ اعلام الوری، ص207
- شیخ مفید، الارشاد، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ص 254; مجلسی، بحار الانوار، المکتبة الاسلامیه، ج 46، ص 12
- مفید، الارشاد، ج 2، ص 113؛ طبرسی، اعلام الوری، ج 1، ص 469.
- شهیدی، زندگانی علی بن الحسین(ع)، صص51-52.
- شهیدی، زندگانی علی بن الحسین(ع)، صص56-57.
- شهیدی، زندگانی علی بن الحسین(ع)، صص 58-59.
- شهیدی، زندگانی علی بن الحسین(ع)، ص75.
- سید بن طاووس، اللهوف ، ص 290 و مجلسی، بحار الانوار، ج 45، ص 149 و شیخ عباس قمی، نفس المهموم ، ج 1، ص 794.
- شهیدی، زندگانی علی بن الحسین(ع)، صص82-83.
- شهیدی، زندگانی علی بن الحسین(ع)، ص86.
- طبری نوشته است که امام سجاد(ع) با مروان دوستی قدیمی داشت. ولی این سخنی بی اساس است چرا که مروان هیچگاه به بنی هاشم روی خوش نشان نداده است. بنابراین جایی برای دوستی او با امام(ع) نبوده است. طبری می خواهد جوانمردی را که خاندان هاشم از حد اعلای آن برخوردار بوده اند نادیده بگیرد و آن را به حساب دوستی شخصی بگذارد. شهیدی، زندگانی علی بن الحسین(ع)، ص 83.
- شهیدی، زندگانی علی بن الحسین(ع)، ص86.
- نک: جعفری، تشیع در مسیر تاریخ، ص286.
- طوسی، رجال الکشی، ص126؛ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ص 126.
- ذهبی، العِبَر، ج 1، ص 83.
- ابن عبد ربه، عقدالفرید، ج 3، ص 169؛ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج 4، ص 392.
- ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج 4، ص 392.
- ذهبی، سیراعلام النبلاء، ج 4، ص 393.
- ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج 4، ص 393.
- حلیة الاولیاء ج 3 ص 136؛ کشف الغمه ج 2 ص 77؛ مناقب ج 4 ص 154؛ صفة الصفوة ج 2 ص 154؛ خصال ص 616؛ علل الشرایع ص 231؛ بحار ص 90؛ به نقل شهیدی، زندگانی علی بن الحسین(ع)، صص 147-148.
- طبقات ج 5 ص 160؛ به نقل شهیدی، زندگانی علی بن الحسین(ع)، ص 148.
- کشف الغمه ج 2 ص 78؛ صفة الصفوة ج 2 ص 54؛ به نقل شهیدی، زندگانی علی بن الحسین(ع)، ص 148.
- کشف الغمه ج 2 ص .107 حلیة الاولیاء ج 3 ص 140؛ به نقل شهیدی، زندگانی علی بن الحسین(ع)، ص 148.
- همان کتاب ص 136 طبری بخش 3 ص .2482 طبقات ج 5 ص 162؛ به نقل شهیدی، زندگانی علی بن الحسین(ع)، ص 148.
- صفة الصفوة ج 2 ص 54؛ حلیة الاولیاء ج 3 ص 136؛ طبقات ج 5 ص 164؛ به نقل شهیدی، زندگانی علی بن الحسین(ع)، ص 148.
- کشف الغمه ج 2 ص 77؛ مناقب ج 4 ص 154؛ حلیة الاولیاء ج 3 ص 136؛ بحار ص 137؛ به نقل شهیدی، زندگانی علی بن الحسین(ع)، ص 148.
- سید الاهل، زین العابدین، صص 7، 47.
- المفید، الارشاد، ج2، ص153.
- شهیدی، زندگانی علی بن الحسین(ع)، ص105.
- شهیدی، زندگانی علی بن الحسین(ع)، صص169-170.
- ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج9، ص124؛ الذهبی، تذکرة الحفاظ، ج1، ص75؛ الامینی، تکملة الغدیر، ج2، ص406.
- ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج15، ص274.
- ابن عنبه، عمدة الطالب فی انساب آل ابی طالب، ص194؛ شهیدی، زندگانی علی بن الحسین(ع)، ص 108.
منابع
- ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق: محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت: دار احیاء الکتب العربیة، عیسی البابی الحلبی وشرکاه، 1962م.
- ابن عنبه، عمدة الطالب فی أنساب آل أبی طالب، تصحیح: محمد حسن آل الطالقانی، النجف الأشرف: منشورات المطبعة الحیدریة، 1380-1961م.
- امام سجاد، صحیفه سجادیه، ترجمه اسدالله مبشری، تهران: نشر نی، 1370.
- ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج9، تحقیق وتدقیق وتعلیق : علی شیری،بیروت: دار إحیاء التراث العربی، 1408ق/1988م.
- الامینی، عبدالحسین، تکملة الغدیر: ثمرات الاسفار الی الاقطار، تحقیق: مرکز الامیر لاحیاء التراث الاسلامی، مراجعة و تصحیح: مرکز الغدیر للدراسات و النشر و التوزیع، بیروت: 1429ق/2008م.
- الذهبی، تذکرة الحفاظ، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، بیتا.
- شهیدی، سیدجعفر، زندگانی علی بن الحسین(ع)، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1385.
- المفید، محمد بن محمد بن النعمان، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، تحقیق: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لاحیاء التراث، قم: المؤتمر العالمی لالفیة الشیخ المفید، 1413ق.
-
- ویکی شیعه
انتهای پیام
ضمائم: