جهت ورود به مسابقه اینجا را کلیک کنید
حبیب بن مُظاهر
از شهدای والاقدر کربلا بود . حبیب بن مظاهر ( مظهر ) اسدی ، از طایفه بنی اسد ، کوفی و از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله بود . در هر سه جنگ صفین ، نهروان و جمل ، در رکاب علی (ع) شرکت داشت . از اصحاب خاص امیرالمؤ منین و حاملان علم آن حضرت و در علوم قرآنی شاگرد خاص وی بود . حضرت امیر ، او را که از حاملان علوم (ع) بود ، به علم « مَنایا وَ بَلایا » ( آنچه بعدها اتفاق خواهد افتاد ) آگاه ساخته بود .
عضو گروهِ ویژه « شُرطَة الخمیس » بود که نیروی ضربتی و مطیع علی (ع) بودند . در نهضت مسلم بن عقیل در کوفه ، وی از کسانی بود که برای بیعت گرفتن برای مسلم ، کوشش می کرد . نیز از سران شیعه در کوفه محسوب می شد که به حسین بن علی علیهما السلام دعوت نامه نوشت. نزد امام حسین (ع) موقعیت والایی داشت . در کربلا نیز امام ، او را به عنوان فرمانده جناح چپ سپاه خویش تعیین کرد . حبیب ، تلاش فراوانی داشت که یارانی از بنی اسد را به یاری حسین (ع) بیاورد ، اما سپاه اموی مانع پیوستن آنان به یاران سیدالشهداء شدند . گفتگوی او با میثم تمار ، هنگام عبور از مجلس بنی اسد ، سالها پیش از عاشورا ، که هر یک نحوه شهادت دیگری را پیشگویی می کرد و مایه شگفتی حاضران بودند ، معروف است ، و این از همان علم منایاست که از علی آموخته بودند و جریانات آینده را خبر داشتند . روز عاشورا رجزی که در حمله هایش می خواند چنین بود :
اَنَا حَبیبٌ وَاَبی مُظهرٌ فارِسُ هَیجأ وَ حَربٍ تَسعُرُ
حبیب بن مظاهر ، روز عاشورا از اینکه با شهادتش به بهشت خواهد رفت ، خوشحال بود و با « بُریربن خضیر » مزاح می کرد . شهادت او بر حسین (ع) بسیار سخت بود . هنگام شهادت 75 سال داشت . سر او نیز همراه سرهای شهداء در کوفه گردانده شد .
سعیدبن عبدالله حنفی
از شهدای والاقدر کربلاست ، که ایمانی راسخ و شجاعتی فراوان داشت و از هواداران سرسخت اهل بیت علیهم السلام بود . شب عاشورا وقتی سیدالشهداء (ع) از افراد خواست که از
تاریکی استفاده کرده متفرق شوند ، یاران برخاستند و هر یک سخنانی گفتند . از جمله سعید بن عبدالله ایستاد و گفت : نه به خدا قسم ، تو را وا نمی گذاریم تا خداوند بداند که ما در نبود رسول خدا صلی الله علیه و آله حق او و ذریه اش را مراعات کردیم . به خدا سوگند ، اگر بدانم که کشته می شوم ، سپس زنده می شوم ، آنگاه سوزانده می شوم و هفتاد بار با من چنین می کنند ، باز هم از تو جدا نمی شوم تا در راه تو فدا شوم . چگونه چنین کنم ، با آنکه بیش از یکبار کشته شدن نیست و پس از آن کرامت ابدی و بی پایان است . این نشان دهنده عمق ایمان و اخلاص او در راه یاری حق و عترت است . او و همراهش هانی بن هانی ، آخرین سفیرانی بودند که امام حسین (ع) نامه ای خطاب به مردم کوفه نوشت و به دست آنان سپرد . در آخر همین نامه ، جمله معروف امام درباره « وظیفه پیشوا » آمده است که : « ... فَلَعَمْری مَا الا مامُ اِلا العامِلُ بِالکتابِ ... » .
نیز یکی از فرستادگانی بود که نامه های کوفیان را خدمت امام حسین (ع) آورده بود . وی از انقلابیون پرشور کوفه به حساب می آمد . در نهضت مسلم بن عقیل هم فعال بود و نامه مسلم را به مکه رساند و از مکه همراه امام به کوفه آمد تا در روز حماسه بزرگ عاشورا ، جان را فدای رهبرش سازد . هنگام ظهر عاشورا در مقابل امام حسین (ع) ایستاد تا آن حضرت نمازش را بخواند . او آن قدر تیر خورد که بر زمین افتاد و جان باخت . در پیکر او غیر از زخم شمشیرها و نیزه ها ، سیزده تیر یافتند . نامش در زیارت ناحیه مقدسه ، همراه با جملاتی که شب عاشورا در برابر امام حسین (ع) گفت و ثنا و دعایی که حضرت حجت در این زیارت برای او دارد ، آمده است.
عبدالله بن بَقطر ( یقطر )
از شهدای نهضت امام حسین (ع) در کوفه . وی صحابی پیامبر و برادر رضاعی امام حسین (ع) بود . سه روز قبل از امام حسین (ع) به دنیا آمد . پدرش بقطر ( یقطر ) خادم پیامبر بود و همسرش میمونه در خانه علی (ع) بود و میمونه هر دو را شیر می داد . (847) او از صحابیان شهید و از فرستادگان امام حسین (ع) بود که نامه ای از سوی آن حضرت برای مسلم بن عقیل در کوفه می برد . دستگیر شد ، وی را نزد ابن زیاد بردند ، سپس او را از بالای قصر به زمین افکندند و استخوانهایش خورد شد . رمقی در بدن داشت که عبدالملک بن عمیر لخمی او را کشت .
انتهای پیام |