۱۳۹۵/۷/۱۲   10:41  زيارة:3098     رویدادها


مسابقه محرم شماره 1

 




برای ورود به مسابقه اینجا را کلیک کنید 



منبع

شهدای خاندان بنی هاشم:
 
  •  حضرت علی اکبر علیه السلام
فرزند بزرگ سیدالشهداء و شبیه پیامبر که روز عاشورا فدای دین شد . مادر علی اکبر ، لیلا دختر ابی مره بود . در کربلا حدود 25 سال داشت . سن او را 18 سال و 20 سال هم گفته اند . او اولین شهید عاشورا از بنی هاشم بود. علی اکبر شباهت بسیاری به پیامبر داشت ، هم در خلقت ، هم در اخلاق و هم در گفتار . به همین جهت روز عاشورا وقتی اذن میدان طلبید و عازم جبهه پیکار شد ، امام حسین علیه السلام چهره به آسمان گرفت و گفت : « أللهُم اشهَدْ عَلی هؤُلأ القَومِ فَقَد بَرَزَ إ لَیهِم غُلامٌ اَشبَهُ الناسِ بِرَسُولِک مُحَمدٍ خَلقا وَ خُلقا وَ مَنطِقا وَکنا اِذَا اشْتَقْنا اِلی رُؤ یةِ نَبِیک نَظَرنا اِلَیهِ ...
شجاعت و دلاوری علی اکبر و رزم آوری و بصیرت دینی و سیاسی او ، در سفر کربلا به ویژه در روز عاشورا تجلی کرد . سخنان ، فداکاریها و رجزهایش دلیل آن است . وقتی امام حسین علیه السلام از منزلگاه «قصر بنی مقاتل» گذشت ، روی اسب چشمان او را خوابی ربود و پس از بیداری « إ نا للهِ وَ إ نا إ لَیهِ راجِعُون » گفت و سه بار این جمله و حمد الهی را تکرار کرد . علی اکبر وقتی سبب این حمد و استرجاع را پرسید ، حضرت فرمود : در خواب دیدم سواری می گوید این کاروان به سوی مرگ می رود . پرسید : مگر ما بر حق نیستیم ؟ فرمود : چرا . گفت : « فَإ ننا اِذَنْ لا نُبالی اَنْ نَمُوتَ مُحِقین » پس باکی از مرگ در راه حق نداریم ! روز عاشورا نیز پس از شهادت یاران امام ، اولین کسی که اجازه میدان طلبید تا جان را فدای دین کند او بود . گرچه به میدان رفتن او بر اهل بیت و بر امام بسیار سخت بود ، ولی از ایثار و روحیه جانبازی او جز این انتظار نبود . وقتی به میدان می رفت ، امام حسین (ع) در سخنانی سوزناک به آستان الهی ، آن قوم ناجوانمرد را که دعوت کردند ولی تیغ به رویشان کشیدند ، نفرین کرد .
علی اکبر چندین بار به میدان رفت و رزمهای شجاعانه ای با انبوه سپاه دشمن نمود.
پیکار سخت ، او را تشنه تر ساخت . به خیمه آمد . بی آنکه آبی بتواند بنوشد ، با همان تشنگی و جراحت دوباره به میدان رفت و جنگید تا به شهادت رسید . قاتل او مرة بن منقذ عبدی بود . پیکر علی اکبر با شمشیرهای دشمن قطعه قطعه شد . وقتی امام بر بالین او رسید که جان باخته بود . صورت بر چهره خونین علی اکبر نهاد و دشمن را باز هم نفرین کرد : « قَتَلَ اللهُ قَوما قَتَلُوک ... » و تکرار می کرد که : « عَلَی الدنیا بَعْدَک العَفا » و بی ارزشی دنیا را پس از شهادت او بیان می کرد . و جوانان هاشمی را طلبید تا پیکر او را به خیمه گاه حمل کنند . حضرت علی اکبرعلیه السلام ، نزدیکترین شهیدی است که با حسین علیه السلام دفن شده است . مدفن او پایین پای اباعبدالله الحسین (ع) قرار دارد و به این خاطر ضریح امام ، شش گوشه دارد .


 
  • حضرت علی اصغر علیه السلام
یکی از فرزندان امام حسین علیه السلام که شیرخوار بود و از تشنگی ، روز عاشورا بی تاب شده بود . امام، خطاب به دشمن فرمود : از یاران و فرزندانم ، کسی جز این کودک نمانده است . نمی بینید که چگونه از تشنگی بی تاب است ؟ در « نفس المهموم » آمده است که فرمود : « اِنْ لَم تَرْحَمُونی فَارْحَمُوا هذَا الطفل » اگر به من رحم نمی کنید ، به این کودک ترحم کنید . در حال گفتگو بود که تیری از کمان حرمله آمد و گوش تا گوش حلقوم علی اصغر را درید . امام حسین علیه السلام خون گلوی او را گرفت و به آسمان پاشید . در کتابهای مقتل ، هم از « علی اصغر » یاد شده ، هم از طفل رضیع ( کودک شیرخوار ) و در اینکه دو کودک بوده یا هر دو یکی است ، اختلاف است .
در زیارت ناحیه مقدسه ، درباره این کودک شهید ، آمده است : « السلامُ عَلی عَبدِاللهِ بنِ الحُسَینِ ، الطفلِ الرضیعِ ، المَرمِی الصریع ، المُشَحطِ دَما ، المُصَعدِ دَمُهُ فِی السماء ، المَذبُوحِ بِالسهمِ فی حِجرِ اَبیهِ ، لَعَنَ اللهُ رامِیهُ حَرمَلةَبنَ کاهِلِ الا سَدی » . و در یکی از زیارتنامه های عاشورا آمده است : « وَ عَلی وَلَدِک عَلِی الاصغَرِ الذی فُجِعْتَ بِهِ » از این کودک ، با عنوانهای شیرخواره ، شش ماهه ، باب الحوایج ، طفل رضیع و... یاد می شود و قنداقه و گهواره از مفاهیمی است که در ارتباط با او آورده می شود .
طفل شش ماهه تبسم نکند ، پس چه کند
آن که بر مرگ زند خنده ، علی اصغر توست
علی اصغر ، یعنی درخشانترین چهره کربلا ، بزرگترین سند مظلومیت و معتبرترین زاویه شهادت ... چشم تاریخ ، هیچ وزنه ای را در تاریخ شهادت ، به چنین سنگینی ندیده استعلی اصغر را « باب الحوائج » می دانند ، گرچه طفل رضیع و کودک کوچک است ، اما مقامش نزد خدا والاست
.
زره پوشيده از قنداقه، بي شمشير مي آيد    
       شجاعت ارث اين قوم است، مثل شير مي آيد
به روي دست بابا آسمان ها را نشان کرده
            چقدر آبي به اين چشمان بي تقصير مي آيد!
زبانش کودکانه است و نمي فهمم چه مي گويد
      ولي مي خوانم از چشمش که با تکبير مي آيد
به چيزي لب نزد جز آه از لطف ستم، اما 
              نمي دانم چرا از دست دنيا سير مي آيد!
جهاني را شفاعت ميکند با قطره ي اشکي
          که از چشمش تو گويي آيه ي تطهير مي آيد
 























انتهای پیام