۱۳۹۱/۵/۸   5:0  زيارة:1949     رویدادها


بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار کارگزاران نظام

 


بیانات در دیدار کارگزاران نظام

 

 

چهارم رمضان المبارک 1433

بسم‌اللّه‌الرّحمن‌الرّحيم‌
الحمد للّه‌ ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و نبيّنا ابى‌القاسم المصطفى محمّد و على ءاله الأطيبين الأطهرين المنتجبين سيّما بقيّةاللّه‌ فى الأرضين.

خوشامد عرض ميکنيم به همه‌ى برادران و خواهران عزيز، مسئولان مکرم و معزز دستگاه‌هاى گوناگون کشور؛ تشکر ميکنيم از آقاى رئيس جمهور محترم، به خاطر گزارش خوبى که در اختيار همه‌ى ما قرار دادند.

آنچه که من در آغاز عرايضم عرض ميکنم، تحريض و تحريض بر اغتنام فرصت اين روزها و شبهاست. ما احتياج داريم به اين که از اين ساعات، از اين روزها و شبهاى پربرکت حداکثر بهره را ببريم؛ با تقويت رابطه‌ى قلبى خودمان با عالم معنا، با عالم غيب، با ابتهال و تضرع و خشوع در مقابل رب‌الارباب، و با استحکام پيوند ولايت خودمان با اهل بيت (عليهم‌السّلام) و اين خاندان مکرم. اين اساس همه‌ى کارهاى نيکى است که ميتواند از يک انسان مؤمن و کوشنده‌ى در راه حق سر بزند.

اگر از اين ساعات استفاده نکرديم، از اين فرصت استفاده نکرديم، روزى براى ما مايه‌ى حسرت خواهد شد؛ «و انذرهم يوم الحسرة اذ قضى الأمر و هم فى غفلة و هم لا يؤمنون».(1) در ميانه‌ى غفلت و ناباورى، اين فرصتها از دست ميرود و در آن روزى که هر ساعت ما، هر دقيقه‌ى ما، هر حرکت ما، هر کلمه‌ى حرف ما حسابى دارد و محاسبه‌اى پاى آن هست، اين غفلت مايه‌ى حسرت خواهد شد. آنگاه وقت هم ديگر گذشته است؛ «اذ قضى الأمر». کار از کار گذشته است؛ آن روزى که ما متوجه بشويم، ملتفت بشويم.

مرحوم آقاى ميرزا جواد آقاى ملکى (رضوان اللّه‌ عليه) در کتاب شريف «مراقبات»شان يک جمله‌اى به مناسبت ساعت ليلةالقدر دارند، که من يادداشت کردم. البته اين مربوط به هميشه است، اما ايشان به اين مناسبت فرموده‌اند. «فاعلم يقينا انّک ان غفلت عن مثل هذه الکرامة و ضيّعتها باهمالک»،؛ اگر غفلت کنيم، اين فرصتها را تضييع کنيم، از دست بدهيم، بعد: «و رأيت يوم القيامة ما نال منها المجتهدون». وقتى روز قيامت ميشود و اعمال انسانها را حاضر ميکنند و صورت ملکوتى اعمال ما در آنجا حضور مى‌يابد، شما نگاه ميکنيد، مى‌بينيد همين عملى که ميتوانستيد انجام بدهيد و نداديد، اين کلمه‌ى حرفى که ميشد بزنيد که در آن خير مردمى بود و نزديد، اين قدمى که ميشد برداريد که کسان مستحقى از آن منتفع ميشدند و برنداشتيد، اين کار کوچک، به وسيله‌ى کسانى انجام شده است؛ عده‌اى تلاش کردند، جد و جهد کردند و چه ثواب عظيمى خداى متعال آن روز به آنها ميدهد. ما در آن روز از آن ثواب محروميم. وقتى انسان مشاهده ميکند ديگرى که اين عمل را انجام داد، اين کار خير را انجام داد، اين قدم را برداشت، اين عمل عبادى را انجام داد، به چه دستاورد عظيمى در آن روزى که همه محتاجند، دست پيدا کرده است، ايشان ميفرمايند: «ابتليت بحسرة يوم الحسرة»؛ اينجاست که انسان دچار حسرت ميشود؛ چه حسرتى! که اى کاش اين کار را من انجام داده بودم، اين قدم را برميداشتم، اين حرف را زده بودم، اين کار را يا اين حرف را ترک ميکردم. بعد ايشان ميفرمايند که حسرتِ «يوم الحسرة» مثل حسرتهاى معمولى نيست. انسان در دنيا هم گاهى اگر يک کارى را بکند، دستاوردى خواهد داشت؛ نميکند، بعد دچار حسرت و ندامت ميشود. اما اين کجا و آن کجا؟ ايشان ميفرمايند: «الّتى تصغر عندها نار الجحيم و العذاب الأليم»؛ اين حسرت آنقدر سخت است، آنقدر دردآور است که در مقابل آن، آتش جهنم کوچک است. به تعبيرى، حسرت مثل سرب گداخته در درون انسان سرازير ميشود. «فتنادى فى ذلک اليوم مع الخاسرين النّادمين يا حسرتى على ما فرّطت فى جنب اللّه‌»، بعد «و لا ينفعک النّدم»؛ آن روز ديگر پشيمانى هم فايده‌اى ندارد.
KHAMENEI.IR
امروز شما از نعمت زندگى برخورداريد، بسيارى‌تان از نعمت جوانى برخورداريد، بحمداللّه‌ همه‌تان يا اغلبتان از نشاط و توانائى جسمى و فکرى برخورداريد، ميتوانيد کار کنيد، ميتوانيد از اين ساعات خوش بهره ببريد؛ از اين شبها، اين دعاها، اين مناجاتها، اين شب‌زنده‌دارى‌ها، اين نوافل. گاهى يک کار کوچک آنچنان اجر عظيمى دارد که انسان در اين نشئه و در لابه‌لاى چهارچوبهاى مادى که قرار دارد، باورش نمى‌آيد - «و هم لا يؤمنون»(2) - اما هست. خب، اين يک فرصت، که فرصت ماه رمضان است؛ آن هم يک فرصت، که فرصت خدمت است. امروز شما مسئوليت داريد، فرصت خدمت داريد، مديريت داريد، ميتوانيد کار کنيد؛ از اين فرصت حداکثر استفاده را بايد کرد. از ساعات و آنات و امکانات گوناگون که در اختيار شماست، استفاده کنيد. هر حرکتى در اين نظام اسلامى، در اين کشور اسلامى و الهى که خدمتى براى پيشرفت کشور باشد، از لحاظ معنوى، از لحاظ مادى، اجرهائى دارد که انسان اگر در روز قيامت ببيند که کسانى برخوردارند و او محروم است، دچار يک چنين حسرتى خواهد شد. اين حالا عرض ما، که به نظر من بخش اصلى و مهم عرايض امروز ما هم همين است. من خودم بيش از شما احتياج دارم به اين که به اين نصيحت و توصيه عمل کنم. ان‌شاءاللّه‌ خداوند متعال به همه‌ى ما اين توفيق را بدهد.

آنچه که من امروز آماده کرده‌ام عرض بکنم، اين است که توانائى و ظرفيت ملت ايران در حفظ انقلاب و پاسدارى انقلاب عظمت و اهميتى دارد که شايد بشود گفت از اهميت خود اصل انقلاب کمتر نيست. ملت ايران در طول اين سى‌وسه سال توانست اين دستاورد عظيم را با کيفيت بالا حفظ کند. شما به اين انقلابهائى که در اين يک سال و نيم اخير در منطقه اتفاق افتاده است، نگاه کنيد. شما که به طور مجموعى نگاه ميکنيد، ميتوانيد قضاوت کنيد که اين انقلابها در جهت درست حرکت ميکند يا نميکند. دشمنان، مستکبرين، به طور مشخص رژيم صهيونيستى، دولت آمريکا، دولتهاى غربى، دارند تلاشهائى ميکنند براى اينکه بر اين انقلابها سوار شوند و آنها را منحرف کنند. شما ببينيد اينها دچار چه چالشهاى بزرگى هستند.

با توجه به اين چالشها انسان ميفهمد چه کار بزرگى در کشور ما انجام گرفته است که اين انقلاب در جهت درست به سمت آرمانها راه خودش را حفظ کرده است؛ از ريل ارزشها و آرمانها بيرون نيفتاده است و حرکت خود را به جلو ادامه داده است. اين در حالى است که چالشها و تهديدها هم روند فزاينده‌اى داشته. از روز اول، تهديدهائى که انقلاب و کشور با آنها مواجه بوده، دائماً پيچيده‌تر شده؛ هم ترور بود، هم شورشهاى قومى بود، هم جنگ بود، هم تحريم بود، هم محاصره بود. هرچه جلوتر آمديم، تهديدها را پيچيده‌تر کردند؛ دشمنان و مخالفين نظام، سردمدارى کردند. ماجراهاى تير سال 78، ماجراهاى سال 88 ، همه انواع و اقسام تهديدهائى است که اين انقلاب و اين کشور و اين ملت با آنها مواجه بود. اين ملت از همه‌ى اينها عبور کرد و با استحکام در راه خودش دارد پيش ميرود. اينها چيزهائى است که ما امروز و هميشه نياز داريم که آنها را مورد نظر قرار بدهيم؛ ما را کمک خواهد کرد در پيمودن راههاى دشوار، گذشتن از پيچهاى تند و گردنه‌هاى سخت.

چيزى که در اين حرکتِ سى‌وسه ساله انسان مشاهده ميکند، درسى که انقلاب داد و امام بزرگوار باقى گذاشت، اين است که در اين حرکت سى و سه ساله، آرمانها و آرزوهاى عظيمى که اسلام آنها را به ما القاء ميکند و تعليم ميدهد، از نظر دور نماند؛ در عين حال واقعيتهاى موجود جامعه و جهان هم مورد توجه قرار گرفت؛ اين کمک کرد به اين که اين حرکت بتواند ادامه پيدا کند؛ يعنى ترکيب آرمان‌خواهى و آرمان‌گرائى با واقع‌بينى. يک حرفى را سر زبانها انداختند، درباره‌اش نوشتند و گفتند؛ الان هم انسان در گوشه و کنار ميشنود که ملاحظه‌ى واقعيتهاى جامعه و جهان، با آرمان‌گرائى نميسازد. آرمان‌گرائى را اشتباه کردند با رؤياگرائى. آنچه که ما ميخواهيم دنبال کنيم و اصرار بر آن داريم، اين است که واقع‌بينى، مشاهده‌ى واقعيات جامعه و جهان، با آرمان‌گرائى و تعقيب آرمانها و آرزوهاى بزرگ ملت ايران هيچگونه تنافى و تعارضى ندارد. اگر ما توانستيم آرمان‌گرائى را با واقع‌بينى و واقع‌گرائى همراه کنيم، ترجمه‌ى عملياتى‌اش ميشود اينکه ما تدبير را با مجاهدت ترکيب کنيم؛ هم مجاهدت کنيم و مجاهدانه حرکت کنيم، هم اين حرکت مجاهدانه در يک چهارچوب تدبيرشده‌اى قرار بگيرد؛ که اين، آگاهى عمومى، آگاهى دست‌اندرکاران، همراهى دلها و زبانها در همه‌ى عرصه‌ها را ميطلبد.

بعضى وانمود ميکنند که آرمان‌گرائى با واقع‌بينى نميسازد؛ اين را ما بشدت رد ميکنيم. بسيارى از آرمانهاى جامعه‌ى ما و مطالبه‌ى آنها جزو واقعيتهاى جامعه است. مردم مايلند عزت ملى داشته باشند، مردم مايلند زندگى ايمانمدار و دينمدار داشته باشند، مردم مايلند در امور اداره‌ى کشور و مديريت کشور سهيم باشند - يعنى مردم‌سالارى - مردم مايلند پيشرفت داشته باشند، استقلال سياسى و اقتصادى داشته باشند؛ اينها خواسته‌هاى عمومى مردم است. اين خواسته‌ها، واقعيتهاى جامعه است؛ اين واقعيتها دقيقاً در جهت آرمان‌خواهى است؛ اينها که مسائل تحليلى و ذهنى نيست، اينها که موهومات نيست، اينها که ذهنيات نيست؛ اينها واقعياتى است که در جامعه وجود دارد. يک جامعه‌ى زنده و مؤمن دنبال اين چيزهاست؛ ميخواهد عزت ملى داشته باشد، ميخواهد استقلال داشته باشد، ميخواهد پيشرفت داشته باشد، ميخواهد آبروى بين‌المللى داشته باشد؛ اينها خواسته‌هائى است که مردم دارند؛ اينها در جهت آرمانهاست؛ و اين خواستن، جزو واقعيتهاى قطعى جامعه است. بنابراين واقعيات ميتواند در خدمت و معطوف به آرمانها باشد. بله، ذکر آرمانها بدون توجه به واقعيتها و بدون ملاحظه‌ى سازوکارهاى معقول و منطقىِ رسيدن به آرمانها، خيال‌پردازى است؛ آرمانها در حد شعار باقى خواهد ماند؛ ليکن وقتى که مسئولان کشور آرمانها را به صورت منطقى و متين دنبال کردند، مردم همراهى کردند، اينجا آنجائى است که واقعيتهاى جامعه با آرمانها هماهنگ ميشود. خب، اين يک امر اساسى و يک پايه‌ى اساسى براى حرکت کشور است.

من مايلم يک مقدارى از واقعيتهاى جامعه را مطرح کنم. واقعيتهائى وجود دارد که اگر ما اين واقعيتها را در محاسبات خودمان نياوريم، قطعاً در قضاوت اشتباه خواهيم کرد؛ در انتخاب راه هم اشتباه خواهيم کرد. اين واقعيتها را بايد ديد. البته هيچکدام از اين واقعيتهائى که من عرض ميکنم، تحليل نيست؛ همه واقعيتهاى مشهودِ پيش روى ماست.
من قبلاً اين را عرض بکنم؛ ما وقتى که ميخواهيم آرمان‌گرائىِ همراه با واقع‌بينى داشته باشيم - يعنى واقعيتها را ببينيم، بر اساس واقعيتها حرکت خودمان را تنظيم کنيم - بايد توجه کنيم که به لغزشهائى که در اينجا ممکن است پيش بيايد، دچار نشويم. لغزشگاه‌هائى وجود دارد. يک لغزشگاه، واقعيتْ‌پندارى است؛ چيزهائى را که واقعيت ندارد، انسان واقعيت تصور کند. دشمنانى که جبهه‌اى را در مقابل کشور ما، ملت ما، انقلاب ما تشکيل دادند، سعى ميکنند واقعيت‌سازى کنند، واقعيت‌نمائى کنند، يک چيزهائى را به عنوان واقعيتهاى مسلّم در نظر ما جلوه‌گر کنند؛ در حالى که واقعيتها آنها نيست. بايد مواظب باشيم درگير و دچار واقعيت‌سازى‌هاى خلاف واقع نشويم. فرض بفرمائيد اگر چنانچه ما توان خودمان را بيشتر از واقع بدانيم، يا کمتر از آنچه که واقعيت است، بدانيم، دچار خطا خواهيم شد؛ توان دشمن را هم اگر بيشتر از آنچه که هست، يا کمتر از آنچه که هست، ببينيم، دچار اشتباه محاسبه خواهيم شد. اين از آنجاهائى است که طراحان دشمن وارد ميدان ميشوند. شما ملاحظه کنيد؛ در تبليغات گسترده‌ى رسانه‌اىِ دشمنان ما سعى ميشود توان داخلى و ملى کشور تحقير شود و کوچک شمرده شود؛ متقابلاً توان دشمن بيش از آنچه که هست، معرفى شود؛ اين يکى از لغزشگاه‌هاست. اگر ما از آن مقدارى که دشمن بايد مورد ملاحظه قرار بگيرد، بيشتر او را محاسبه کرديم و بيشتر از او ترسيديم، قطعاً دچار خطاى در محاسبه خواهيم شد؛ راه را عوضى خواهيم رفت؛ اين يکى از لغزشگاه‌هاست.

يکى از لغزشگاه‌ها در ديدن واقعيت، برميگردد به درون خود ما. گاهى دلبستگى‌هاى ما فلج کننده است. دلبستگى‌هاى ما موجب ميشود که ما يک چيزهائى را واقعيت بپنداريم که واقعيت ندارد؛ در واقع خطائى است که نفس راحت‌طلب ما يا دلبسته‌ى ما به مسائل مادى، بر ما تحميل ميکند؛ در حالى که واقعيت ندارد.

يکى از اين لغزشگاه‌ها اين است که انسان تصور کند دست يافتن به آرمانها بدون هزينه امکان‌پذير است. ما در دوران مبارزات هم ميديديم؛ بعضى‌ها بودند که اهداف مبارزات را قبول داشتند، اما حاضر نبودند در راه اين مبارزات هزينه‌اى بدهند، قدمى بردارند. امروز چنين کسانى هم هستند؛ تصور ميکنند که بايد به هدفها رسيد، بدون دادن هزينه؛ لذا آنجائى که پاى هزينه دادن در ميان است، عقب ميکشند. اين عقب‌کشيدن‌ها در بسيارى از موارد موجب ميشود که انسان در محاسبه اشتباه کند؛ خطى را که بايد در مقابل دشمن دنبال کند، دنبال نکند.

يک لغزش ديگر اين است که ما بخشى از واقعيتها را ببينيم، بخش ديگرى از واقعيتها را نبينيم؛ اين هم موجب خطاست؛ خطاى در محاسبه را به دنبال خواهد داشت. واقعيتها را بايد با هم ديد و دانست.

حالا من يک تعدادى از اين واقعيتها را ميگويم. مدعى نيستيم که همه‌ى واقعيتهاى کشور را در اينجا بيان خواهيم کرد؛ ليکن يک مدخلى است، ميتواند چشم ما را به سوى واقعيتهاى گوناگون باز کند. ما در چه وضعى هستيم؟ کجا قرار داريم؟ چه داريم؟ چه نداريم؟ ملاحظه‌ى اين واقعيتها، با قضاوتى که بنده در اين مسئله پيش خودم دارم، بسيار اميدبخش است. وقتى ما واقعيتها را کنار هم ميگذاريم، اينها را ملاحظه ميکنيم؛ احساس ميکنيم که راه ملت ايران به سوى آرمانهاى بلند، يک راهِ گشوده است. اين راه، چالش دارد؛ اما راه باز است، بن‌بست وجود ندارد. هدف جبهه‌ى مخالف نظام اسلامى و انقلاب اسلامى و دشمن ما اين است که راه را بن‌بست نشان بدهد. خودشان هم ميگويند ما بايستى اين کارها را بکنيم، اين فشارها را وارد کنيم، اين محاصره را بکنيم، اين تحريم را بکنيم، تا مسئولان جمهورى اسلامى در محاسبات خودشان تجديدنظر کنند. من عرض ميکنم؛ ملاحظه‌ى واقعيتها نه فقط موجب ميشود ما در محاسبات گذشته‌مان تجديدنظر نکنيم، بلکه ما را به درستىِ راهى که پيموديم و راهى که انقلاب جلوى ما گذاشته، مطمئن‌تر ميکند.

يکى از واقعيتهاى موجود کشور - که امروز بيش از سالهاى گذشته هم اين واقعيت به رخ نظام اسلامى کشيده ميشود - وجود فشارها و تهديدهاست. کشور با زورآزمائى چند قدرت و دولت مستکبر روبه‌رو است. همين طور که مکرر عرض کرديم، طرف مقابل ما جامعه‌ى جهانى نيست، دولتها نيستند، ملتها نيستند؛ چند دولتند؛ منتها دستگاه رسانه‌اىِ قوى دارند. اين چيزى که ما بايد اقرار کنيم که آمريکائى‌ها و غربى‌ها انصافاً در اين قضيه قوى هستند، قدرت رسانه‌اى است، قدرت تبليغات به معناى پروپاگاندا است؛ همانى که خودشان ميگويند. آن چيزى که ما اقرار ميکنيم که اينها در آن قوى هستند، قدرت تبليغاتى و قدرت رسانه‌اى و وانمود کردن مطالبى است که ميخواهند وانمود شود. امروز اينها با توان تبليغاتى و رسانه‌اىِ بالاى خود بشدت دارند اين را تبليغ ميکنند و ميگويند، و اين واقعيت دارد که چند دولتند؛ منتها با همين نيروى رسانه‌اى، خودشان را به نام «جامعه‌ى جهانى» معرفى ميکنند، و دروغ ميگويند؛ جامعه‌ى جهانى نيست. اين يک واقعيت است.

ما با زورآزمائى چند دولت و چند قدرت استکبارى مواجه‌ايم. اينها يک سياهى‌لشکر هم پشت سرشان دارند، که آنها هم با ما مخالفند؛ اما آنها موجوديتى از خودشان ندارند، توانى ندارند. اگر دست حمايت قدرتى مثل آمريکا از روى سرشان برداشته شود، صفرند؛ در معادلات جهانى و بين‌المللى به حساب نمى‌آيند؛ ليکن حالا به عنوان سياهى‌لشکر، پشت سر آمريکا و پشت سر رژيم صهيونيستى و شبکه‌ى صهيونيسم دنيا دارند حرکت ميکنند. اين يک واقعيتى است، اين در مقابل ماست، اين از اول انقلاب شکل گرفته؛ کم هم نشده و افزايش هم پيدا کرده. البته در بزرگنمائىِ اين واقعيت هم همه همدستند؛ اين جزو همان لغزشگاه‌هاست. سعى ميکنند اين واقعيت را هرچه بزرگتر و شديدتر و سخت‌تر و تلخ‌تر نشان بدهند. ما اين را قبول داريم که در مقابل ما فشار هست، تحريم هست، توانائى‌هاى اقتصادى، توانائى‌هاى سياسى، امنيتى و امثال اينها و بخصوص رسانه‌اى پشت سر اين حرکت وجود دارد؛ اين يک واقعيت است.

واقعيت ديگرى که در کنار اين واقعيت بايد ديده شود، اين است که وانمود ميشود اين زورآزمائى به خاطر مثلاً مسئله‌ى هسته‌اى يا مسئله‌ى حقوق بشر است؛ و اين دروغ است. دروغ بودن اين ادعا، يکى از واقعيتهاست. نه اينکه ما بگوئيم اين واقعيت است؛ امروز در دنيا کسى نيست که باور کند آمريکا دنبال حقوق بشر است، دنبال حقوق ملتهاست؛ يا رژيم صهيونيستىِ نسل‌کش و کودک‌کش دنبال اجراى دموکراسى در کشورهاى دنياست. پرونده‌ى آمريکا، پرونده‌ى رژيم صهيونيستى، پرونده‌ى همين چند قدرت که در مقابل جمهورى اسلامى قرار دارند، از لحاظ مسئله‌ى حقوق بشر و طرفدارى از حقوق ملتها و حقوق انسانها، پرونده‌ى بسيار سياهى است. شصت سال نسل‌کشى در فلسطين، نقض حقوق بشر نيست؟ دادن سلاح اتمى به دولت غاصب صهيونيستى، نقض صلح جهانى نيست؟ اينهائى که اين کارها را کردند، ميتوانند مدعى دفاع از صلح جهانى باشند؟ دادن سلاح شيميائى به کسى مثل صدام، نقض حقوق بشر نيست؟ کارهائى از قبيل آنچه که در ابوغريب و گوانتانامو و افغانستان و عراق و نقاط ديگرى از دنيا به وسيله‌ى آمريکائى‌ها، به وسيله‌ى غربى‌ها، به وسيله‌ى انگليس اتفاق افتاده است، جائى براى ادعاى دفاع از حقوق بشر باقى ميگذارد؟ بنابراين اينکه اينها ميگويند مقابله‌ى ما با جمهورى اسلامى براى حقوق بشر است، دروغ است؛ اين هم که ميگويند مقابله‌ى با جمهورى اسلامى براى سلاح هسته‌اى است، دروغ است؛ اين را ما اول با حدس بيان ميکرديم، بعد در مذاکرات و مبادلات بين‌المللى براى ما روشن شد که آنها ميدانند جمهورى اسلامى دنبال سلاح هسته‌اى نيست؛ اين را باور کردند و قبول دارند، و واقعيت هم همين است؛ در عين حال مسئله‌ى سلاح هسته‌اى را مطرح ميکنند. پس ادعاى اينکه اين فشارها، اين تحريمها، اين محاصره‌ها، اين دشمنى‌ها و خصومتها به خاطر مسئله‌ى سلاح هسته‌اى و مسئله‌ى توان هسته‌اى است، يک دروغ است؛ اين دروغ بودن هم يک واقعيت است.

واقعيت اين است که مخالفت آنها به خاطر اصل انقلاب و اصل تشکيل نظام اسلامى است. اينها در اين منطقه با خيال راحت داشتند حکومت ميکردند. کشورى مثل ايران با اين منابع سرشار، با اين امکانات فراوان، توى مشت آنها بوده است؛ هر کار ميخواستند، ميکردند؛ هر تصميمى ميخواستند، ميگرفتند؛ از امکانات اين کشور در پيشبرد مقاصد خودشان همه‌ى استفاده‌ها را ميکردند، ولى الان از آن محروم شده‌اند. فقط اين هم نيست؛ اين حرکت موجب شده است که اين داعيه و اين انگيزه در دنياى اسلام بيدار شود، که امروز نشانه‌هايش را در شمال آفريقا و در خاورميانه و در همه‌ى کشورها و ملتها داريم مشاهده ميکنيم؛ اينها از اين ناراحتند. نقطه‌ى کانونى، جمهورى اسلامى است؛ ميخواهند به جمهورى اسلامى ضربه وارد کنند و اين را عبرتى قرار بدهند براى ديگران؛ انگيزه‌ى واقعى اين است. اين هم يک واقعيت است.

يک واقعيت ديگر اين است که اين چالشهائى که امروز براى جمهورى اسلامى وجود دارد، جديد نيست. اين هم تحليل نيست، اين واقعيت است؛ اين را همه مى‌بينند، مشاهده ميکنند. يک روزى بود که کشتى‌هاى نفتى و غيرنفتى ما را در خليج فارس ميزدند؛ يک روزى بود که پايانه‌ى نفتى خارک را بمباران ميکردند؛ يک روزى بود که همه‌ى مراکز صنعتىِ موجود ما زير چتر بمباران دشمن بود؛ اينها چيزهائى است که به چشم خودمان ديديم؛ ما اين روزها را گذرانديم؛ اينها براى ما جديد نيست. امروز جرأت نميکنند به جمهورى اسلامى نزديک شوند - که حالا عرض خواهم کرد - اين هم بخش ديگرى از واقعيتهاست. يک روزى اين جرأت را داشتند، مى‌آمدند، ضربه ميزدند، حمله ميکردند. جنگ صدام با ما که جنگ يک دولت با ما نبود؛ جنگ بين‌المللى عليه ما بود. بنابراين، اين چالشهائى که وجود دارد - تهديد ميکنند، ميگويند، ميشمرند، بزرگنمائى ميکنند - براى جمهورى اسلامى جديد نيست. اين هم يک واقعيت.

يک واقعيت ديگر اين است که نظام جمهورى اسلامى از همه‌ى اين دشوارى‌ها و گردنه‌هاى سخت عبور کرده. مگر عبور نکرديم؟ مگر متوقف مانديم؟ مگر توانستند به جمهورى اسلامى ضربه وارد کنند؟ مگر توانستند به آرمانها و اصول جمهورى اسلامى خدشه‌اى وارد کنند؟ نتوانستند. اين هم يک واقعيت است. اين واقعيتها بايد دائماً جلوى چشم ما باشد.

يک واقعيت ديگر اين است که ما در همين شرائط تهديد، پيشرفت کرديم. در طول اين سالهاى متمادى، ما در همه‌ى حوزه‌ها جلو رفتيم؛ در حوزه‌ى دانشهاى پيچيده پيشرفت کرديم؛ در حوزه‌ى فناورى‌هاى مورد نياز کشور پيشرفت کرديم؛ در زمينه‌ى دارو، حمل و نقل، مسکن، آب، راه، کشور پيشرفتهاى برجسته‌اى کرده؛ که امروز بخشى از آمارها را آقاى رئيس جمهور گفتند و شما شنيديد. با وجود همه‌ى اين فشارها، کشور در طول اين سالها مرتب جلو رفته است. در حوزه‌ى بعضى از دانشهاى مهم و انحصارى و منحصربه‌فرد - در ليزر، در نانو، در سلولهاى بنيادى، در صنعت هسته‌اى - کشور رتبه پيدا کرده. خب، اينها الگوسازى در دنياى اسلام است؛ اين يک واقعيتى است. ما متوقف نمانديم، ما دائم پيش رفتيم. نظام جمهورى اسلامى با همه‌ى اين تهديدهائى که وجود داشته است - از قبيل تحريم و غيرتحريم و تهديد و کارهاى گوناگونِ پيچيده‌ى امنيتى و سياسى و غيره - اين پيشرفتها را داشته است. اين هم يک واقعيت است؛ اين هم تحليل نيست؛ اين هم محسوساتى است که جلوى چشم همه‌ى ماست. شما مسئولين محترم هم بهتر از آحاد مردم اينها را ميدانيد.

يک واقعيت ديگر اين است که کشور در مواجهه‌ى با چالشها و تهديدها، در مقايسه‌ى با سالهاى اول انقلاب، بمراتب قوى‌تر شده. امروز ما در مواجهه‌ى با تهديدها، از روز اول خيلى قوى‌تريم؛ هم اعتماد به نفسمان بيشتر است، هم توکلمان به خدا الحمدللّه کم نيست، هم توانائى‌هاى عينى و موجود و محسوس و ملموس ما بيشتر از گذشته است. قدرتها با همه‌ى توانشان دارند تلاش ميکنند، اعتراف ميکنند که نميتوانند پيش بروند؛ نتوانستند کار خودشان را پيش ببرند.

يک واقعيت ديگر اين است که جبهه‌ى مقابل ما در طول اين سالها ضعيف‌تر شده است. يعنى اگر ما دو نماد اصلى اين جبهه را آمريکا و رژيم صهيونيستى بدانيم، و غرب را دنبال سر اينها بدانيم، واضح است که اينها ضعيف‌تر شده‌اند. امروز رژيم صهيونيستى بمراتب ضعيف‌تر از بيست سال قبل و سى سال قبل است. بعد از حوادث شمال آفريقا و مسئله‌ى مصر، رژيم صهيونيستى بشدت تضعيف شده است؛ هم از درون دچار مشکل است، هم از بيرون مشکلات بى‌نهايتى دارد. آمريکاى امروز هم آمريکاى زمان ريگان نيست؛ اينها بمراتب عقب رفتند. در عراق وضعشان آنجورى شد؛ در افغانستان روزبه‌روز وضعشان بدتر شده است؛ در سياستهاى خاورميانه‌اى‌شان شکست خوردند؛ در جنگ سى‌وسه روزه، عاملشان که رژيم صهيونيستى است، شکست خورد؛ در جنگ بيست و دو روزه، عاملشان که رژيم صهيونيستى است، نتوانست در مقابل يک ميليون و اندى انسان بى‌دفاع کارى از پيش ببرد. اينها واقعيتهاى خيلى مهمى است. بنابراين اينها ضعيف شده‌اند. اينها نسبت به بيست سال قبل و سى سال قبل بمراتب ضعيف‌ترند. اين هم يک واقعيت ديگر است.

يک واقعيت ديگر اين است که رژيمهاى مخالف نظام جمهورى اسلامى درگير بحرانند؛ همين چند دولت غربى، خودشان و اطرافيانشان دچار بحرانند. با اين بحران اقتصادى‌اى که در اروپا وجود دارد، اتحاد اروپا جداً در تهديد است، يورو جداً مورد تهديد است. آمريکا هم به نحو ديگرى؛ کسرى بودجه‌ى فراوان، قرض فراوان، فشار مردم، حرکت ضد وال‌استريت، حرکت - به قول خودشان - نود و نُه درصدى. اينها حوادث مهمى است. البته وضع اروپا از آمريکا بدتر است؛ چند دولتشان سقوط کردند. الان در چندين کشور اروپائى بى‌ثباتى وجود دارد.

مشکلات آنها با مشکلات ما فرق هم ميکند. مشکلات اقتصادى و بحران اقتصادى اروپا با مشکلات اقتصادى‌اى که ما احياناً دچارش ميشويم، متفاوت است. مشکلات ما مثل مشکلات يک گروه کوهنورد است که دارد در راهى حرکت ميکند. راه سختى است و البته مشکلاتى دارد؛ گاهى آب ميخواهند، گاهى غذا ميخواهند، گاهى مشکلات دارند، گاهى به يک مانعى برخورد ميکنند؛ اما دارند طرف بالا ميروند. مشکلات ما از اين قبيل است. مشکلات اروپائى‌ها مثل اتوبوسى است که زير بهمن گير کرده. سالها خود آنها بدون اينکه بدانند، مقدمات اين مشکل را فراهم کردند. اين فاصله‌هاى طبقاتى، اين غلبه‌ى سازوکار ربا در مسائل مادى، اين تقويت زورمندان مادى، اين نفوذپذيرى از صهيونيستهاى پول‌پرست و مال‌پرست، آنها را دچار مشکلاتى کرده؛ اين بهمنى است که روى سرشان افتاده. بنابراين مشکلات آنها با مشکلات ما خيلى متفاوت است. اين هم يک واقعيت است.

واقعيت ديگر، همين تحولات شمال آفريقا و تحولات مجموعه‌ى اين منطقه است. در بعضى جاها اين تحولات به تغيير نظامها و رژيمها منتهى شده؛ بعضى هم نشده، اما در خطرند. که من از اينها عبور ميکنم.

يک واقعيت ديگر، توان افزايش‌يافته در درون جمهورى اسلامى است. ما کشور قدرتمندى هستيم. ما کشور دارا و توانائى هستيم. از لحاظ منابع، ما در رتبه‌هاى بالاى جهانى هستيم. در بعضى از منابع، رتبه‌ى اوّليم. در ترکيب نفت و گاز، ما در دنيا اوّليم. از همه‌ى کشورهائى که داراى نفت هستند يا داراى گاز هستند، مجموع نفت و گاز ما بيشتر است. از لحاظ منابع و معادن اساسى، کشور غناى بالا و فراوانى دارد. از لحاظ نيروى انسانى، ما هفتاد و پنج ميليون نفر جمعيت داريم؛ اين جمعيت عامل خيلى مهمى است.

من اين را همين جا عرض بکنم؛ جمعيت جوان و بانشاط و تحصيلکرده و باسواد کشور، امروز يکى از عاملهاى مهم پيشرفت کشور است. در همين آمارهائى که داده ميشود، نقش جوانهاى تحصيلکرده و آگاه و پرنشاط و پرنيرو را مى‌بينيد. ما بايد در سياست تحديد نسل تجديدنظر کنيم. سياست تحديد نسل در يک برهه‌اى از زمان درست بود؛ يک اهدافى هم برايش معين کردند. آنطورى که افراد متخصص و عالم و کارشناسان علمىِ اين قسمت تحقيق و بررسى کردند و گزارش دادند، ما در سال 71 به همان مقاصدى که از تحديد نسل وجود داشت، رسيديم. از سال 71 به اين طرف، بايد سياست را تغيير ميداديم؛ خطا کرديم، تغيير نداديم. امروز بايد اين خطا را جبران کنيم. کشور بايد نگذارد که غلبه‌ى نسل جوان و نماى زيباى جوانى در کشور از بين برود؛ و از بين خواهد رفت اگر به همين ترتيب پيش برويم؛ آنطورى که کارشناسها بررسى علمى و دقيق کردند. اينها خطابيات نيست؛ اينها کارهاى علمى و دقيقِ کارشناسى‌شده است. اگر چنانچه با همين وضع پيش برويم، تا چند سال ديگر نسل جوان ما کم خواهد شد - که امروز قاعده‌ى جمعيتى ما جوان است - و بتدريج دچار پيرى خواهيم شد؛ بعد از گذشت چند سال، جمعيت کشور هم کاهش پيدا خواهد کرد؛ چون پيرى جمعيت با کاهش زاد و ولد همراه است. يک زمانى را مشخص کردند و به من نشان دادند، که در آن زمان، ما از جمعيت فعلى‌مان کمتر جمعيت خواهيم داشت. اينها چيزهاى خطرناکى است؛ اينها را بايستى مسئولين کشور بجد نگاه کنند و دنبال کنند. در اين سياست تحديد نسل حتماً بايستى تجديدنظر شود و کار درستى بايد انجام بگيرد. اين مسئله‌ى افزايش نسل و اينها جزو مباحث مهمى است که واقعاً همه‌ى مسئولين کشور - نه فقط مسئولين ادارى - روحانيون، کسانى که منبرهاى تبليغى دارند، بايد در جامعه درباره‌ى آن فرهنگ‌سازى کنند؛ از اين حالتى که امروز وجود دارد - يک بچه، دو بچه - بايد کشور را خارج کنند. رقم صد و پنجاه ميليون و دويست ميليون را اول امام گفتند - و درست هم هست - ما بايد به آن رقمها برسيم.

یک واقعیت دیگر این است، در هر برهه‌اى که ما در مقابل جبهه‌ى دشمن انعطاف نشان داديم و با توجيه‌هائى عقب‌نشينى کرديم - مثلاً يک وقت گفتيم بگذاريد بهانه را از دست دشمن بگيريم، يک وقت گفتيم بگذاريد سوءظن دشمن را از خودمان زائل کنيم - دشمن مواضع گستاخانه‌ترى عليه ما گرفته. در آن روزى که ادبيات مسئولين ما آلوده شد به حرفها و تعبيرات تملق‌آميز نسبت به غرب و فرهنگ غربى، در آن روز اينها ما را «محور شرارت» معرفى کردند! چه کسى؟ آن کسى که خودش مجسمه‌ى شرارت بود. رئيس جمهور قبلى آمريکا - مجسمه‌ى شرارت - ايران اسلامى را «محور شرارت» معرفى کرد! اين کِى بود؟ آن وقتى که ما در ادبيات خودمان، در اظهارات خودمان، حرفهاى تملق‌آميز نسبت به غرب و نسبت به آمريکا و اينها را تکرار ميکرديم. اينها اينجورى‌اند. در همين قضيه‌ى هسته‌اى، آن وقتى که ما با اينها همراهى کرديم و عقب‌نشينى کرديم - البته براى ما تجربه‌اى بود، اما اين واقعيت است - اينها جلو آمدند؛ اينقدر جلو آمدند که من در همين حسينيه گفتم اگر بنا باشد که اين روال از سوى آنها ادامه پيدا کند، من خودم وارد قضيه خواهم شد؛ و وارد قضيه شدم؛ ناچار شديم؛ اينها کار ما نيست.
عقب‌نشينى‌ها آنها را گستاخ‌تر کرد، طلبگارتر کرد. يک روزى بود که مسئولين ما قانع بودند که اجازه بدهند ما 25 سانتريفيوژ در کشور داشته باشيم؛ آنها گفتند نميشود! اينها قانع شدند که 5 تا سانتريفيوژ داشته باشيم؛ باز هم گفتند نميشود! مسئولين ما قانع شدند که 3 تا سانتريفيوژ داشته باشيم؛ باز هم گفتند نميشود! امروز گزارش را شنيديد، یازده هزار سانتريفيوژ داريم! اگر ما آن عقب‌نشينى‌ها را، آن انعطافها را ادامه ميداديم، امروز از پيشرفت هسته‌اى که هيچ خبرى نبود، به اين نشاط علمى هم که در چند سال اخير در کشور وجود پيدا کرده - اين حرکت علمى، اين جوانها، اين ابتکارات، اختراعات، پيشرفتهاى گوناگون در بخشهاى مختلف - قطعاً لطمه ميخورد؛ چون اولاً نسبت به هر يک از آنها ممکن بود يک بهانه‌اى بياورند؛ ثانياً حرکت هسته‌اى و صنعت هسته‌اى، نماد پيشرفت يک کشور است. اين هم يک واقعيت ديگر است.

يک واقعيت ديگر هم اين است که اگر کشور در مقابل فشارهاى دشمن - از جمله در مقابل همين تحريمها و از اين چيزها - مقاومت مدبرانه بکند، نه فقط اين حربه کُند خواهد شد، بلکه در آينده هم امکان تکرار چنين چيزهائى ديگر وجود نخواهد داشت؛ چون اين يک گذرگاه است، اين يک برهه است؛ کشور از اين برهه عبور خواهد کرد. اين چيزهائى که الان آنها تهديد ميکنند، تحريم ميکنند، جز آمريکا و جز رژيم صهيونيستى، هيچ کس ذى‌نفع از اين تحريمها نيست. ديگران را با زور و با فشار و با رودربايستى و با اين چيزها وارد ميدان کردند. خب، پيداست که زور و فشار و رودربايستى نميتواند خيلى ادامه پيدا کند - يک مدتى است - شاهدش هم اين است که مجبور شدند بيست تا کشور را از همين تحريمهاى نفتى و امثال اينها استثناء کنند! ديگرانى هم که استثناء نشدند، خودشان مايل نيستند، و بيش از آنچه که ما بخواهيم يا همان اندازه که ما ميخواهيم، آنها دنبال راه‌حل ميگردند. بنابراين بايستى مقاومت کرد. خب، اينها واقعيتهاى ملموس است. اينهائى که عرض کردم، هيچکدامش تحليل نبود، ذهنى نبود؛ چيزهائى است که مشاهده ميکنيم.
KHAMENEI.IR
البته در کنار اين واقعيتها، اين واقعيت هم هست که ما هنوز آن حالت لازمِ متناسب اسلامى را در ميدان کار و اينها در خودمان به وجود نياورديم؛ يک قدرى دچار تنبلى هستيم؛ اين جزو ميراثهاى دوران استبداد و تسلط ديکتاتورى بر کشور است. وقتى در يک کشورى ديکتاتورى بود، مردم تنبل ميشوند؛ استعدادها به ميدان تجربه و عمل وارد نميشوند. اين ميراث دوران استبداد است که در ما وجود دارد. بايد تنبلى را کنار بگذاريم. آن خطرپذيرى لازم در همه‌ى بخشهاى جامعه نيست. با توکل به خداى متعال، و با تدبير و درايت لازم، بايد خطرپذيرى وجود داشته باشد؛ اين را بايد همه داشته باشيم.

خب، اينکه ما عرض کرديم وضعيت بدر و خيبر، يعنى همين. وضعيت بدر و خيبر يعنى تهديد هست، چالش هست، اما بن‌بست نيست. در بدر امکانات کم بود، اما غلبه حاصل شد. امکانات طرف مقابل، چندين برابر؛ شايد در بعضى بخشها، غيرقابل مقايسه‌ى با امکانات جبهه‌ى اسلام بود. در خيبر سختى وجود داشت؛ رفتند مدتها آنجا ماندند؛ مقاومت دشمن شديد بود؛ اما غلبه پيدا کردند. چالش هست؛ اما در قبال چالش، توان و قدرت و استعداد و ظرفيت هم وجود دارد. اين، معناى وضعيت بدر و خيبر است. اگر اين ظرفيت را به ميدان آورديم، اگر نقاط ضعف را کم کرديم، پيشرفت خواهيم کرد.
آنچه که من در دنباله‌ى عرايضم عرض ميکنم - که ديگر وقت دارد تمام ميشود و مجال نيست - اين است که برادران و خواهران عزيز! مسئولان محترم! ما بايد مسائل کشور را با اين ديد نگاه کنيم؛ آرمانها جلوى چشم ما باشد؛ واقعيتهاى تشويق‌کننده جلوى چشم ما باشد. در مورد واقعيتهاى منفى - که در واقع در بعضى موارد واقعيت‌سازى است، واقعيت‌نمائى است - دچار اشتباه نشويم. البته توان دشمن را دست‌کم نگيريم، سهل‌انگارى و ساده‌انگارى نکنيم. مسئله، مسئله‌ى اساسى و مهمى است. شما مثل يک رياضيدانى که ميخواهد يک مسئله‌ى مهم رياضى را حل کند، بر سر اين مسئله تلاشتان را به کار ببريد و مسئله را حل کنيد. شما رياضيدان بااستعدادى هستيد؛ اين هم يک مسئله‌ى رياضى است. اينجورى بايد با مسائل گوناگون برخورد کنيد. خوشبختانه انسان مشاهده ميکند که همين روحيه هم در دستگاه‌هاى گوناگون وجود دارد. به مسئله‌ى اقتصاد بايد با اين ديد نگاه کرد.

ما چند سال پيش «اقتصاد مقاومتى» را مطرح کرديم. همه‌ى کسانى که ناظر مسائل گوناگون بودند، ميتوانستند حدس بزنند که هدف دشمن، فشار اقتصادى بر کشور است. معلوم بود و طراحى‌ها نشان ميداد که اينها ميخواهند بر روى اقتصاد کشور متمرکز شوند. اقتصاد کشور ما براى آنها نقطه‌ى مهمى است. هدف دشمن اين بود که بر روى اقتصاد متمرکز شود، به رشد ملى لطمه بزند، به اشتغال لطمه بزند، طبعاً رفاه ملى دچار اختلال و خطر شود، مردم دچار مشکل شوند، دلزده بشوند، از نظام اسلامى جدا شوند؛ هدف فشار اقتصادى دشمن اين است، و اين محسوس بود؛ اين را انسان ميتوانست مشاهده کند.
من سال 86 در صحن مطهر على‌بن‌موسى‌الرضا (عليه الصّلاة و السّلام) در سخنرانىِ اول سال گفتم که اينها دارند مسئله‌ى اقتصاد را پيگيرى ميکنند؛ بعد هم آدم ميتواند فرض کند که اين شعارهاى سال حلقه‌هائى بود براى ايجاد يک منظومه‌ى کامل در زمينه‌ى مسائل اقتصاد؛ يعنى اصلاح الگوى مصرف، مسئله‌ى جلوگيرى از اسراف، مسئله‌ى همت مضاعف و کار مضاعف، مسئله‌ى جهاد اقتصادى، و امسال توليد ملى و حمايت از کار و سرمايه‌ى ايرانى. ما اينها را به عنوان شعارهاى زودگذر مطرح نکرديم؛ اينها چيزهائى است که ميتواند حرکت عمومى کشور را در زمينه‌ى اقتصاد ساماندهى کند؛ ميتواند ما را پيش ببرد. ما بايد دنبال اين راه باشيم.

مسئله‌ى اقتصاد مهم است؛ اقتصاد مقاومتى مهم است. البته اقتصاد مقاومتى الزاماتى دارد. مردمى کردن اقتصاد، جزو الزامات اقتصاد مقاومتى است. اين سياستهاى اصل 44 که اعلام شد، ميتواند يک تحول به وجود بياورد؛ و اين کار بايد انجام بگيرد. البته کارهائى انجام گرفته و تلاشهاى بيشترى بايد بشود. بخش خصوصى را بايد توانمند کرد؛ هم به فعاليت اقتصادى تشويق بشوند، هم سيستم بانکى کشور، دستگاه‌هاى دولتى کشور و دستگاه‌هائى که ميتوانند کمک کنند - مثل قوه‌ى مقننه و قوه‌ى قضائيه - کمک کنند که مردم وارد ميدان اقتصاد شوند. کاهش وابستگى به نفت يکى ديگر از الزامات اقتصاد مقاومتى است. اين وابستگى، ميراث شوم صد ساله‌ى ماست. ما اگر بتوانيم از همين فرصت که امروز وجود دارد، استفاده کنيم و تلاش کنيم نفت را با فعاليتهاى اقتصادىِ درآمدزاى ديگرى جايگزين کنيم، بزرگترين حرکت مهم را در زمينه‌ى اقتصاد انجام داده‌ايم. امروز صنايع دانش‌بنيان از جمله‌ى کارهائى است که ميتواند اين خلأ را تا ميزان زيادى پر کند. ظرفيتهاى گوناگونى در کشور وجود دارد که ميتواند اين خلأ را پر کند. همت را بر اين بگماريم؛ برويم به سمت اين که هرچه ممکن است، وابستگى خودمان را کم کنيم.

مسئله‌ى مديريت مصرف، يکى از ارکان اقتصاد مقاومتى است؛ يعنى مصرف متعادل و پرهيز از اسراف و تبذير. هم دستگاه‌هاى دولتى، هم دستگاه‌هاى غير دولتى، هم آحاد مردم و خانواده‌ها بايد به اين مسئله توجه کنند؛ که اين واقعاً جهاد است. امروز پرهيز از اسراف و ملاحظه‌ى تعادل در مصرف، بلاشک در مقابل دشمن يک حرکت جهادى است؛ انسان ميتواند ادعا کند که اين اجر جهاد فى‌سبيل‌اللّه‌ را دارد.

يک بُعد ديگرِ اين مسئله‌ى تعادل در مصرف و مديريت مصرف اين است که ما از توليد داخلى استفاده کنيم؛ اين را همه‌ى دستگاه‌هاى دولتى توجه داشته باشند - دستگاه‌هاى حاکميتى، مربوط به قواى سه‌گانه - سعى کنند هيچ توليد غير ايرانى را مصرف نکنند؛ همت را بر اين بگمارند. آحاد مردم هم مصرف توليد داخلى را بر مصرف کالاهائى با مارکهاى معروف خارجى - که بعضى فقط براى نام و نشان، براى پز دادن، براى خودنمائى کردن، در زمينه‌هاى مختلف دنبال مارکهاى خارجى ميروند - ترجيح بدهند. خود مردم راه مصرف کالاهاى خارجى را ببندند.

به نظر ما طرحهاى «اقتصاد مقاومتى» جواب ميدهد. همين مسئله‌ى سهميه‌بندى بنزين که اشاره کردند، جواب داد. اگر چنانچه بنزين سهميه‌بندى نميشد، امروز مصرف بنزين ما از صد ميليون ليتر در روز بالاتر ميرفت. توانستند اين را کنترل کنند؛ که خب، امروز در يک حد خيلى خوبى هست. حتّى بايد جورى باشد که هيچ به بيرون نيازى نباشد، که الحمدللّه‌ نيست. تحريم بنزين را در برنامه داشتند؛ اقتصاد مقاومتى تحريم بنزين را خنثى کرد. و بقيه‌ى چيزهائى که مورد نياز کشور است.
هدفمند کردن يارانه‌ها هم در جهت شکل دادن به اقتصاد ملى است؛ که اينها ميتواند هم رونق ايجاد کند - در توليد، در اشتغال - و هم موجب رفاه شود؛ اينها مايه‌ى رشد توليد کشور، رشد اقتصادى کشور، مايه‌ى اقتدار يک کشور است. با رشد توليد، يک کشور در دنيا اقتدار حقيقى و آبروى بين‌المللى پيدا ميکند. اين کار بايستى به انجام برسد.

و استفاده‌ى حداکثرى از زمان و منابع و امکانات. از زمان بايد حداکثر استفاده بشود. طرحهائى که سالهاى متمادى طول ميکشيد، امروز خوشبختانه با فاصله‌ى کمترى انسان مى‌بيند که فلان کارخانه در ظرف دو سال، در ظرف هجده ماه به بهره‌بردارى رسيد. بايد اين را در کشور تقويت کرد.

حرکت بر اساس برنامه، يکى از کارهاى اساسى است. تصميمهاى خلق‌الساعه و تغيير مقررات، جزو ضربه‌هائى است که به «اقتصاد مقاومتى» وارد ميشود و به مقاومت ملت ضربه ميزند. اين را، هم دولت محترم، هم مجلس محترم بايد توجه داشته باشند؛ نگذارند سياستهاى اقتصادى کشور در هر زمانى دچار تذبذب و تغييرهاى بى‌مورد شود.

يک مسئله هم مسئله‌ى وحدت و همبستگى است. در کشور ما خوشبختانه ملت متحدند؛ اين خيلى دستاورد مهمى است؛ از اين بايد صيانت کرد؛ نگذاريم از بين برود. اين اختلافاتى که گاهى بين مسئولين بروز ميکند - که به سطح رسانه‌ها هم کشيده ميشود؛ بيخود، بى‌مورد، بى‌فايده - به اتحاد ملى ضربه ميزند. يک عده ميشوند طرفدار اين، يک عده هم ميشوند طرفدار آن؛ مخالفت کردن، متهم کردن يکديگر؛ يک عده‌اى قوه‌ى مجريه را متهم کنند، يک عده‌اى از آن طرف قوه‌ى مقننه را متهم کنند، يک عده‌اى قوه‌ى قضائيه را متهم کنند، تقصيرها را گردن هم بيندازند؛ اين جزو کارهاى بسيار مضر است و دوستان محترم ما، مسئولان عزيز کشور بدانند که اين در بين مردم هم هيچگونه آبرو و وجهه‌اى ايجاد نميکند که ما مشکلات را هى به گردن اين و آن بيندازيم. نه، يک مشکلاتى وجود دارد؛ بايد حل کرد و ميتوانيم هم حل کنيم؛ ما از حل مشکلاتمان ناتوان نيستيم. همان طور که عرض کردم، اينها واقعيتهاى کشور است که دارد به ما نشان ميدهد.
اميدواريم ان‌شاءاللّه‌ خداى متعال به برکت اين ماه و به برکت اين ساعات، برکات خودش را بر ملت عزيز ما و مسئولان ما نازل کند. پروردگارا ! به محمد و آل محمد، ملت ايران را، آحاد مردم را، مسئولان کشور را به طور کامل از برکات اين ماه بهره‌مند بفرما. پروردگارا ! به محمد و آل محمد، ملت ايران را، نظام جمهورى اسلامى را در همه‌ى عرصه‌ها بر دشمنانش پيروز کن. پروردگارا ! به محمد و آل محمد، بدخواهان جمهورى اسلامى و نظام مقدس اسلامى و ملت عزيز ايران را منکوب و مغلوب بفرما. پروردگارا ! دلهاى ما را از انگيزه‌هاى ناسالم، از احساسات ناسالم، پاک و مبرّا بفرما. پروردگارا ! دعاى حضرت بقيةاللّه‌ (ارواحنا فداه) را شامل حال ما بگردان؛ ما را شايسته‌ى دعاى آن بزرگوار قرار بده. پروردگارا ! آنچه گفتيم، آنچه کرديم، آنچه شنيديم، براى خودت و در راه خودت قرار بده و آن را به کرم خودت قبول بفرما.

والسّلام عليکم و رحمةاللّه و برکاته‌

1) مریم: 39
2) مریم: 39